احکام وصیّت
مسأله 2776 ـ وصیّت آن است که انسان سفارش کند بعد از مرگش براى او کارهایى انجام دهند، یا بگوید بعد از مرگش چیزى از مال او ملک کسى باشد، یا براى اولاد خود و کسانى که اختیار آنان با اوست قیّم و سرپرست معیّن کند. و کسى را که به او وصیّت مىکنند «وصىّ» مى گویند.
مسأله 2777 ـ وصیّت کننده مىتواند با اشارهاى که مقصودش را برساند وصیّت کند اگر چه لال هم نباشد.
مسأله 2778 ـ اگر نوشتهاى به امضاء یا مهر میّت ببینند چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد که براى وصیّت کردن نوشته، باید مطابق آن عمل کنند.
مسأله 2779 ـ کسى که وصیّت مىکند باید عاقل و بالغ باشد ولى بچّه ده سالهاى که خوب و بد را تمیز مىدهد اگر براى کار خوبى مثل ساختن مسجد و آب انبار و پل وصیّت کند صحیح مىباشد و نیز وصیّت کننده باید از روى اختیار وصیّت کند و در حال بالغ شدن سفیه نباشد و حاکم شرع هم او را از تصرّف در اموالش جلوگیرى نکرده باشد.
مسأله 2780 ـ وصیّت به صرف کردن مال در معصیت جایز نیست.
مسأله 2781 ـ مالى که مورد وصیّت قرار مىگیرد باید قابل تملّک باشد، پس وصیّت به شراب یا سگ یا خوک و امثال آنها باطل است، مگر آن که مقصود او جهت حلالى مثل وصیّت به شراب براى سرکه کردن باشد.
مسأله 2782 ـ کسى که از روى عمد مثلاً زخمى به خود زده یا سمّى خورده است که بواسطه آن، یقین یا گمان به مردن او پیدا مىشود اگر وصیّت کند که مقدارى از مال او را به مصرفى برسانند صحیح نیست. امّا اگر وصیّت در مورد نحوه دفن یا امور واجب دیگر باشد وصیّت او صحیح و نافذ است.
مسأله 2783 ـ اگر انسان وصیّت کند که مقدارى از اموالش را به کسى بدهند، در صورتى آن کس مالک آن چیز مىشود که آن را قبول کند اگرچه قبولش در حال زنده بودن وصیّت کننده باشد.
مسأله 2784 ـ وقتى انسان نشانههاى مرگ را در خود دید، باید فوراً امانتهاى مردم را به صاحبانش برگرداند و اگر به مردم بدهکار است و موقع دادن آن بدهى رسیده باید بدهد و اگر خودش نمىتواند بدهد، یا موقع دادن بدهى او نرسیده، باید وصیّت کند و بر وصیّت شاهد بگیرد، ولى اگر بدهى او معلوم باشد و اطمینان دارد که ورثه مىپردازند وصیّت کردن لازم نیست.
مسأله 2785 ـ کسى که نشانههاى مرگ را در خود مىبیند، اگر خمس و زکات و مظالم بدهکار است باید فوراً بدهد و اگر نمىتواند بدهد چنانچه از خودش مال دارد، یا احتمال مىدهد کسى آنها را ادا نماید، باید وصیّت کند و همچنین است اگر حج بر او واجب باشد.
مسأله 2786 ـ کسى که نشانههاى مرگ را در خود مىبیند، اگر نماز و روزه قضا دارد، باید وصیّت کند که از مال خودش براى آنها اجیر بگیرند، بلکه اگر مال نداشته باشد ولى احتمال بدهد کسى بدون آن که چیزى بگیرد آنها را انجام مىدهد، باز هم واجب است وصیّت نماید و اگر قضاى نماز و روزه او به تفصیلى که در باب نماز قضا گفته شد بر پسر بزرگترش واجب باشد، باید به او اطّلاع دهد یا وصیّت کند که براى او بجا آورد.
مسأله 2787 ـ کسى که نشانههاى مرگ را در خود مىبیند، اگر مالى پیش کسىدارد یا در جایى پنهان کرده است که ورثه نمىدانند، چنانچه بواسطه ندانستن، حقّشان از بین برود، باید به آنان اطّلاع دهد و لازم نیست براى بچّه هاى صغیر خود، قیّم و سرپرست معیّن کند، ولى در صورتى که بدون قیّم مالشان از بین مىرود، یا خودشان ضایع مىشوند، باید براى آنان قیّم امینى معیّن نماید.
مسأله 2788 ـ وصى باید مسلمان و بالغ و عاقل و مورد اطمینان باشد.
مسأله 2789 ـ اگر کسى چند وصى براى خود معیّن کند، چنانچه اجازه داده باشد که هر کدام به تنهایى به وصیّت، عمل کنند، لازم نیست در انجام وصیّت از یکدیگر اجازه بگیرند و اگر اجازه نداده باشد، چه گفته باشد که همه با هم به وصیّت عمل کنند، یا نگفته باشد، باید با نظر یکدیگر به وصیّت عمل نمایند و اگر حاضر نشوند که با یکدیگر به وصیّت عمل کنند، و در تشخیص مصلحت اختلاف داشته باشند در صورتى که تأخیر و مهلت دادن، موجب معطّل ماندن عمل به وصیّت شود، حاکم شرع آنها را مجبور مىکند که تسلیم نظر کسى شوند که صلاح را تشخیص دهد و اگر اطاعت نکنند، بجاى آنان دیگران را معیّن مىنماید و اگر یکى از آنان قبول نکرد یک نفر دیگر را بجاى او تعیین مىنماید.
مسأله 2790 ـ اگر شخصى را وصى و دیگرى را ناظر قرار دهد، بنابر اظهر تصرّف وصى مشروط به رأى موافق ناظر است، و ناظر هم نمىتواند مستقلاًّ تصرّف کند، و اگر ناظر وفات نمود یا از مداخله امتناع کرد بنابر احوط تصرّف وصى منوط به نظر حاکم است، و اگر وصى وفات کرد حاکم مداخله مىنماید.
مسأله 2791 ـ اگر انسان از وصيّت خود برگردد مثلاً بگوید ثلث مالش را به کسى بدهند، امّا بعد بگوید به او ندهند وصیّت باطل مىشود و اگر وصیّت خود را تغییر دهد، مثل آن که قیّمى براى بچّههاى خود معیّن کند بعد دیگرى را بجاى او قیّم نماید، وصیّت اوّلش باطل مىشود و باید به وصیّت دوم او عمل نمایند.
مسأله 2792 ـ اگر کارى کند که معلوم شود از وصیّت خود برگشته مثلاً خانهاى را که وصیّت کرده به کسى بدهند بفروشد، یا دیگرى را براى فروش آن وکیل نماید، وصیّت باطل مىشود.
مسأله 2793 ـ اگر وصیّت کند چیز معیّنى را به کسى بدهند، بعد وصیّت کند که نصف همان را به دیگرى بدهند، باید آن چیز را دو قسمت کنند و به هر کدام از آن دو نفر یک قسمت آن را بدهند.
مسأله 2794 ـ اگر کسى در مرضى که به آن مرض مىمیرد، مقدارى از مالش را به کسى ببخشد و وصیّت کند که بعد از مردن او هم مقدارى به دیگرى بدهند، چنانچه ثلث او براى هر دو مال کافى نباشد و ورثه هم حاضر به اجازه دادن زائد بر ثلث نباشند باید ابتدا مالى را که بخشیده از ثلث خارج کنند و سپس باقیمانده آن را در مورد وصیّت صرف نمایند.
مسأله 2795 ـ اگر وصیّت کند که ثلث مال او را نفروشند و عایدى آن را به مصرفى برسانند، باید مطابق گفته او عمل نمایند.
مسأله 2796 ـ اگر در مرضى که به آن مرض مىمیرد، بگوید مقدارى به کسىبدهکار است، چنانچه متّهم باشد که براى ضرر زدن به ورثه گفته است باید مقدارى را که معیّن کرده از ثلث او بدهند و اگر متّهم نباشد باید از اصل مالش بدهند.
مسأله 2797 ـ کسى که انسان وصیّت مىکند که چیزى به او بدهند باید وجود داشته باشد، پس اگر وصیّت کند به بچّهاى که ممکن است فلان زن حامله شود چیزى بدهند باطل است. ولى اگر وصیّت کند به بچّهاى که در شکم مادر است چیزى بدهند، اگرچه هنوز روح نداشته باشد، وصیّت صحیح است پس اگر زنده به دنیا آمد، باید آنچه را وصیّت کرده به او بدهند و اگر مرده به دنیا آمد،باطل مىشود و آنچه را که براى او وصیّت کرده، ورثه میان خودشان قسمت مىکنند.
مسأله 2798 ـ اگر انسان بفهمد کسى او را وصى کرده، چنانچه به اطّلاعکننده برساند که براى انجام وصیّت او حاضر نیست، لازم نیست بعد از مردن او به وصیّت عمل کند. ولى اگر پیش از مردن او نفهمد که او را وصى کرده، یا بفهمد و به او اطّلاع ندهد که براى عمل کردن به وصیّت حاضر نیست باید وصیّت او را انجام دهد و اگر وصى پیش از مرگ موقعى ملتفت شود که مریض به واسطه شدّت مرض نتواند به دیگرى وصیّت کند، احوط استحبابىو اَولى آن است که وصیّت را قبول نماید.
مسأله 2799 ـ اگر کسى که وصیّت کرده بمیرد، وصى نمىتواند دیگرى را براى انجام کارهاى میّت معیّن کند و خود از کار کناره نماید، ولى اگر بداند مقصود میّت این نبوده که خود وصى آن کار را انجام دهد، بلکه مقصودش فقط انجام کار بوده، مىتواند دیگرى را از طرف خود وکیل کند.
مسأله 2800 ـ اگر کسى دو نفر را وصى کند، چنانچه یکى از آن دو بمیرد یا دیوانه یا کافر شود، چنانچه معلوم شود میّت در نظر داشته هر دو نفر با هم کارهایش را انجام دهند، حاکم شرع یک نفر دیگر را به جاى او معیّن مىکند و اگر هر دو بمیرند، یا دیوانه، یا کافر شوند، حاکم شرع دو نفر دیگر را معیّن مىکند ولى اگر یک نفر بتواند وصیّت را عملى کند، معیّن کردن دو نفر لازم نیست.
مسأله 2801 ـ اگر وصى نتواند به تنهایى کارهاى میّت را انجام دهد حاکم شرع براى کمک او یک نفر دیگر را معیّن مىکند.
مسأله 2802 ـ اگر مقدارى از مال میّت در دست وصى تلف شود، چنانچه در نگهدارى آن کوتاهى کرده و یا تعدّى نموده، مثلاً میّت وصیّت کرده است که فلان مقدار به فقراى فلان شهر بده و او مال را به شهر دیگر برده و در راه از بین رفته ضامن است و اگر کوتاهى نکرده و تعدّى هم ننموده ضامن نیست.
مسأله 2803 ـ هرگاه انسان شخصى را وصى کند و بگوید که اگر آن شخص بمیرد فلانى وصى باشد، بعد از آن که وصىّ اوّل مرد، وصىّ دوم باید کارهاى میّت را انجام دهد.
مسأله 2804 ـ حجّى که بر میّت واجب است و بدهکارى و حقوقى را که مثل خمس و زکات و کفّارات و مظالم، ادا کردن آنها واجب مىباشد، باید از اصل مال میّت بدهند، اگرچه میّت براى آنها وصیّت نکرده باشد، امّا اداء نذرها با اجازه ورثه است.
مسأله 2805 ـ اگر مال میّت از بدهى و حجّ واجب و حقوقى که مثل خمس و زکات و مظالم بر او واجب است زیاد بیاید، چنانچه وصیّت کرده باشد که ثلث یا مقدارى از ثلث را به مصرفى برسانند، باید به وصیّت او عمل کنند و اگرنکرده باشد، آنچه مىماند مال ورثه است.
مسأله 2806 ـ اگر مصرفى را که میّت معیّن کرده، از ثلث مال او بیشتر باشد، وصیّت او در بیشتر از ثلث در صورتى صحیح است که ورثه حرفى بزنند، یا کارى کنند که معلوم شود عملى شدن وصیّت را اجازه دادهاند و تنها راضى بودن آنان کافى نیست. و اگر مدّتى بعد از مردن او هم اجازه بدهند صحیح است.
مسأله 2807 ـ اگر مصرفى را که میّت معیّن کرده، از ثلث مال او بیشتر باشد و پیش از مردن او ورثه اجازه بدهند که وصیّت او عملى شود، بعد از مردن او نمىتوانند از اجازه خود برگردند.
مسأله 2808 ـ اگر وصیّت کند که از ثلث او خمس و زکات یا بدهى دیگر او را بدهند و براى نماز و روزه او اجیر بگیرند و کار مستحبّى هم مثل اطعام به فقرا انجام دهند باید اوّل به واجبات ـ خواه مالى باشد یا بدنى ـ عمل نمایند و در بین واجبات ترتیب معتبر نیست، ولى اگر وصیّت او به ترتیب بوده باید اوّل آن واجبى را که مقدّم داشته عمل نمایند اگرچه بدنى باشد و همچنین به ترتیب وصیّت تا آخر واجبات، پس اگر ثلث، وافى به تمام آنها باشد، به تمام آنها باید عمل شود و چنانچه ثلث وافى نباشد، باقیمانده اگر تماما یا قسمتىواجب مالى باشد باید از اصل ترکه براى آن بردارند و اگر باقیمانده تماما یا قسمتى واجب بدنى باشد مُلغى مىگردد و چنانچه وصیّت میّت به ترتیب نباشد باز واجبات مقدّم بر مستحبّات است ولى در این صورت بین واجبات هیچگونه ترتیب نیست بلکه ثلث بر تمام واجباتاعمّ از مالى و بدنى توزیع مىشود و چنانچه وافى به تمام آن نباشد، در باقیمانده واجب مالى از اصل ترکه برداشته مىشود و باقیمانده واجب بدنى مُلغى مىگردد و در هر صورت عمل به مستحبّات موقعى واجب است که از ثلث علاوه بر واجبات، براى مستحبات نیز چیزى باقى بماند.
مسأله 2809 ـ اگر وصیّت کند که بدهى او را بدهند و براى نماز و روزه او اجیر بگیرند و کار مستحبّى هم انجام دهند، چنانچه وصیّت نکرده باشد که اینها را از ثلث بدهند، باید بدهى او را از اصل مال بدهند و اگر چیزى زیاد آمد، ثلث آن را به مصرف نماز و روزه و کارهاى مستحبّى که معیّن کرده برسانند و در صورتى که ثلث کافى نباشد، پس اگر ورثه اجازه بدهند باید وصیّت او عملىشود و اگر اجازه ندهند، باید نماز و روزه را از ثلث بدهند و اگر چیزى زیاد آمد به مصرف کار مستحبّى که معیّن کرده برسانند.
مسأله 2810 ـ اگر کسى بگوید که میّت وصیّت کرده فلان مبلغ را به من بدهند، چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند، یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید، یا یک مرد عادل و دو زن عادله یا چهار زن عادله به گفته او شهادت دهند، باید مقدارى را که مىگوید به او بدهند و اگر یک زن عادله شهادت بدهد، باید یک چهارم چیزى را که مطالبه مىکند به او بدهند و اگر دو زن عادله شهادت دهند، نصف آن را و اگر سه زن عادله شهادت دهند باید سه چهارم آن را به او بدهند و نیز اگر دو مرد کافر ذمّى که در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق کنند، در صورتى که میّت ناچار بوده است که وصیّت کند و مرد و زن مسلمان هم در موقع وصیّت نبوده، باید چیزى را که مطالبه مىکند به او بدهند.
مسأله 2811 ـ اگر کسى بگوید من وصىّ میّتم که مال او را به مصرفى برسانم، یا میّت مرا قیّم بچّههاى خود قرار داده، در صورتى باید حرف او را قبول کرد که دو مرد عادل گفته او را تصدیق نمایند.
مسأله 2812 ـ اگر وصیّت کند چیزى به کسى بدهند و آن کس پیش از آن که قبول کند یا رد نماید بمیرد، تا وقتى ورثه او وصیّت را رد نکردهاند مىتوانند آن چیز را قبول نمایند ولى این در صورتى است که وصیّت کننده از وصیّت خود برنگردد وگرنه حقّى به آن چیز ندارند.