هدر اصلی سایت

نمایش صفحات

کرامت و مناجات 
اسماعیل بن وهب گفت: روزى از بصره به کشتى نشستم تا به سیراف بروم؛ دریا طوفانى شد «ثومان فربینى» با ما بود، روى به آسمان برداشت و گفت: اى مقصود عارفان ، تو را به تو سوگند این آفت از ما بگردان هنوز مناجاتش تمام نشده بود که باد آرام شد و همه نجات یافتیم و روایت کرده‏اند که چون شب فرا مى‏رسید مى‏گفت:
 یا سرورى و منیتى و عمادى و انیسى و بقیتى و مرادى
 انت روح الفواد،انت رجائى انت لى مونس وشوقک زادى
(عقلاء مجانین)