شهید والا مقام و مجاهد فی سبیل الله
سیدعبدالرحیم نجدحجازی
تاریخ تولد | محل تولد | تاریخ شهادت | محل شهادت |
۱۳۴۳ | شیراز | ۱۲/ ۱۲ / ۶۲ | طلائیّه |
بسم الله الرّحمن الرّحیم
زندگینامه ی شهید
سیّد عبدالرّحیم نجدی حجازی
مشخّصات شهید:
سیّد عبدالرّحیم نجدی حجازی، فرزند سیّد احمد، شماره شناسنامه 791، تاریخ تولّد 1343، محلّ تولّد شیراز، تاریخ شهادت 12 / 12 / 62، تاریخ دفن 5 / 8 / 73، محلّ شهادت طلائیه، محلّ دفن شیراز، تحصیلات دیپلم ریاضی ـ طلبه، وضعیت تأهّل مجرّد.
شرح حال زندگی:
شهید سیّد عبدالرّحیم در سال 1343 در یک خانواده ی مذهبی و اصیل شیرازی چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و دوران متوسّطه را در رشته ی ریاضی ـ فیزیک در شیراز گذرانیده و از شاگردان ممتاز در این رشته بود. هوش و استعداد او در تحصیل علم و علاقه به مطالعه ی کتاب، در میان دوستان و نزدیکان زبانزد خاص و عام بود. از آن جا که تحصیلات متوسّطه ی ایشان همزمان با جنگ تحمیلی عراق و روزهای دفاع مقدّس بود در چندین نوبت به منظور دفاع از میهن اسلامی راهی جبهه های حق بر علیه باطل شد.
فضای معنوی و عطر آگین جبهه ها و آشنایی بیشتر با همرزمان روحانیش، ایشان را به نقش مؤثّر روحانیت همیشه در صحنه و رهبری و هدایت قشر آگاه آن واقف گردانید؛ از این رو او را به تحصیل علوم و معارف اسلامی علاقه مند نمود و به قصد پیوستن به صف روحانیت، به حوزه ی عملیه ی ابوصالح به استادی حضرت حجّة الاسلام و المسلمین سیّد علی محمّد دستغیب وارد و به فراگیری علوم اسلامی و دروس حوزه ای پرداخت و در این راه به سرعت پلّه های تعالی را پیمود.
همزمان با تحصیل و تهذیب نفس در حوزه ی علمیه همچون سایر طلّاب برای دفاع از انقلاب اسلامی و میهن به ندای امام راحل لبّیک گفت و در چندین نوبت به جبهه های نور علیه ظلمت هجرت نمود.
حالات روحی و معنوی:
شهید تلاوت قرآن را از دوران دبستان آموخته و به نمازهای یومیه و فریضه ی روزه قبل از فرا رسیدن به سنّ بلوغ علاقه مند بود. محبّت خالصانه نسبت به جدّ بزرگوارش رسول گرامی(ص) و ائمّه ی اطهار که او خود از سلاله ی پاک ایشان بود در رأس هرم عقیدتی او بعد از توحید قرار داشت که این ارادت را می توان به وضوح در نامه هایی که از جبهه ها برای خانواده و دوستان ارسال می کرد مشاهده نمود.
در کارهایش خلوص به خصوصی وجود داشت و اصرار و پافشاری فراوانی در انجام فرائض مذهبی خود داشت، به راهی که انتخاب کرده مطمئن و استوار بود و قدر وقت را می دانست. این وقت شناسی و بیداری دل نسبت به عمری که هر لحظه کوتاه تر می شد در او عامل مؤثّری برای مراقبت از نفس و اخلاق خویش بود.
در بیان اخلاق و تواضع ایشان به خاطرات و نقل قول های جمعی از طلّاب و هم حجره ای های ایشان می توان استناد نمود که اظهار می دارند شهید پس از کسب مدارج لازمه و موعد ملبّس شدن به لباس مقدّس روحانیت، خود را در خور پوشیدن لباس جدّ بزرگوارش پیامبر گرامی اسلام(ص) نمی دید و تا مدّت ها از پوشیدن لباس روحانیت خودداری می نمود.
خصوصیات شهید:
یا علی(ع) چه خوب فرزند بر حقّ تو خمینی(ره) توانست فرزندان این نسل را همچون تو و سایر ائمّه ی اطهار علی وار تربیت کند.
سیّد شهید به پیروی از پیشوایش سختی و ملالت روزگار را بر خود روا می داشت تا بتواند در غم دردمندان و مستمندان شریک باشد. پدر شهید در بیان این فضایل نقل می کند: «از چند سال قبل از شهادت ایشان متوجّه شدیم که او از خوابیدن در رختخواب پرهیز می کند، هر وقت به این موضوع اعتراضی می شد می گفت چگونه می توانم در بستر راحت آرام گیرم در حالی که فراوانند افرادی که از تهیه ی یک زیر انداز برای اهل خانه ناتوانند و یا در خرید و انتخاب لباس نیز همین وضع را داشت؛ او سعی می کرد حتّی الامکان لباس ارزان قیمت تهیه کند و به کمترین نیاز شخصی قانع بود و ساده می زیست، کمتر می خوابید و بیشتر مطالعه و عبادت می کرد».
او در پرهیز از گناه و ترک محرّمات توسّط خود و اطرافیان تلاش بسیار داشت و همیشه بر این امر پافشاری می کرد. مادر ایشان در این باره خاطراتی را نقل می کند: «هر وقت که رحیم وارد مجلسی می شد و متوجّه گناه غیبت در محل می شد با تذکّر به حاضرین، مجلس را ترک می نمود. این عمل او باعث شده بود که اطرافیان این گناه کبیره را ترک نمایند».
تاریخ، محل و نحوه ی شهادت:
یاد یاران رفته و شوق دیدار آنان به خصوص پسر عموی عزیزش شهید سیّد محسن که همچون او عارفی دلباخته بود دل جوانش را به تپش وا می داشت. دست از هر چه غیر معبودش بود فرو شست و در بلوای نبرد و قهقهه ی سلاح ها و انفجار مین ها و فریاد جنگاوران تن بلاکش را به بلای تیرهای دشمن کافر سپرد و همچون جدّش سوخت تا جمعی را روشنی دهد. فرمانده ی گردان ایشان اظهار می داشت که در مورّخه ی 12 / 12 / 62 صبح عملیات در منطقه ی طلائیه بود که به خاطر فشار بیش از حدّ تانک های عراقی و پاتک های مکرّر و زیاد نیروهای بعثی دستور عقب نشینی برای نیروهای گردان ما صادر شد. وقتی به نیروها دستور عقب نشینی دادیم شهید سیّد عبدالرّحیم جزء شیر مردان بسیجی بود که تا آخرین گلوله با دشمن جنگید و هنگامی که تانک های عراقی قصد محاصره ی گردان در حال عقب نشینی ما را داشتند سیّد عبدالرّحیم آر.پی.جی یکی از دوستان شهیدش را برداشته و به مقابله با تانک ها رفت و در مصاف با همین تانک ها گلوله ای به قلب مبارکش اصابت نمود و قلبی که سال ها برای اسلام ناب محمّدی(ص) تپیده و مالامال از عشق رهبر و مرادش حضرت امام خمینی(ره) بود از حرکت باز ایستاد. امّا دشمن کور خوانده بود، نوری که خمینی در دل رزمندگان شیعه و مؤمن روشن نموده بود هرگز خاموش نمی شود و همه به شعار رهبر و چراغ هدایت راه خود یعنی حضرت حسین ابن علی سیّد الشّهدا(ع) «هیهات من الذّلة» اقتدا نموده و شهادت را در مقابل قبول ذلّت و خواری به جان خریدار شدند و به حقیقت تجسّم عینی به آیه ی شریفه ی «یا أیّتها النّفس المطمئنّه ارجعی إلی ربّک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی و ادخلی جنّتی» بخشیدند.
آری روح بلند و سبک بال شهید سیّد عبدالرّحیم در صبحگاه دوازدهم اسفند ماه سال یک هزار و سیصد و شصت و دو جسم خاکی و دنیایی را ترک و در عروجی خونین و ملکوتی به لقاء الله پیوست و جسم مطهّرش در کنار سایر شهدای آن عملیات در همان منطقه ی عملیات باقی مانده و بعد از گذشت یازده سال همراه با اجساد مطهّر و پاره پاره ی سایر همرزمان شهیدش به موطن و زادگاه اصلی خویش بازگشته و در بهشت شهدای دار الرّحمه ی شیراز به خاک سپرده شد.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد