هدر اصلی سایت

اخبار

شهید حسن(مهرداد) ناطق احمدی

شهید حسن(مهرداد) ناطق احمدی

 شهید والامقام و مجاهد فی سبیل الله

حسن(مهرداد) ناطق احمدی

 

 

تاریخ تولد

محل تولد

تاریخ شهادت

محل شهادت

۱۳۴۴

شیراز

03 / 03 / 61

خرّمشهر

 

زندگینامه ی شهید

مهرداد (حسن) ناطق احمدی

«و لا تحسبنّ الّذین قتلوا فی سبیل الله أمواتاً بل أحیاء عند ربّهم یرزقون».

شهید مهرداد (حسن) ناطق احمدی در تاریخ 21 آذر ماه 1345 در شهر شیراز به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان ابن سینا (مطهّری جدید) و تحصیلات راهنمایی را نیز در همان مدرسه و تحصیلات متوسّطه ی خود را در دبیرستان ابوذر ادامه داد و در زمان جنگ تحمیلی سال دوم اقتصاد را سپری نمود. همزمان با آغاز کلاس دوم دبیرستان، عشق به یافتن حقایق و شرکت در مجالس خردمندانه ی حضرت آیت الله حاج سیّد علی محمّد دستغیب وی را به پای حوزه های علمیه و افتخار طلبگی در حوزه ی ایشان رساند. با گذشت زمان با دیدن هجوم ناجوانمردانه ی بعثیان و شعله ور شدن غیرت زیبایش تحت تأثیر سخنان مشعل فروزان انقلاب، امام خمینی، با مخالفت خانواده مواجه شد و آن زمان که بی خبر برای گام گذاشتن در جبهه های حق علیه باطل با دست بردن در شناسنامه خود را در صف مبارزان قرار داد وقتی از او سؤال شد که با اجازه ی چه کسی دست به این کار زده با اشک و التماس ابراز داشت که چون شما با مهر پدر و فرزندی با من رفتار می کنید و در این زمان قرآن و دین و ناموس ما در خطر است من ولیّ خود را مهدی موعود(عج) دانسته و در این راه از او کسب اجازه نمودم و از شما می خواهم به من رحم کنید و بگذارید به آرزویم برسم. به شما قول و مژده می دهم که چنان چه به افتخار شهادت نائل شدم تا 70 نفر را شفاعت کنم و لا جرم با اصرار زیاد و توسّل به ائمّه ی اطهار و اشک و لابه توانست قلب شکسته ی خانواده ی خود را به توهّم در آورده و اجازه ی اعزام به جبهه را دریافت کند و آن زمان که جبهه ها در آتش خشم دشمنان کور دل اسلام می سوخت و شهید، چهاردهمین بهار زندگی خود را طی می نمود، در مورّخه ی 19 / 1 / 61 در تیپ امام سجّاد(ع) از شیراز به جبهه های حق علیه باطل اعزام و پس از قائله ی عملیات فیروزآباد فارس به جبهه ی جنوب اعزام گردید و آخرین بار دیدار خود را با خانواده، دوستان و همرزمان را به دفتر یادگار آزاد مردان تاریخ سپرد و در طول مدّت 14 سال مفقود الاثر بودن این خانواده را در معرض آزمون های گوناگون الهی قرار داد. او طبق نظر مسئولین خطّ مقدّم در تاریخ 3 / 3 / 61 در کنار پل خیّن در حالی که آرزوی زیارت مرقد مطهّر حسین(ع) کربلا را در سر می پروراند رقص زیبای خود را در برابر خداوند دور از چشم ناپاکان و چشم های ناپاک به منصه ی ظهور رساند و جسم مطهّرش را به احترام فرزند زهرا(س) به مدّت 13 سال در مقابل آفتاب و خروارها خاک از چشم خانواده اش پنهان نمود و آن گاه که زهرا(س) رضایت خود از او اعلام کرد بال های شکسته ی خود را به سوی خانواده و دوستانش فرستاد تا بدانند که توانسته از جان و سر بگذرد و راه به مسلخ عشق پیدا کند.

بدین ترتیب با پیگیری های دلسوزانه ی مسئولان انقلاب استخوان های خرد شده ی آن عزیز رعنا به خانواده تحویل و ضمن عرض تبریک و تسلیت به امام عصر(عج) این امانت گهربار که در طول زندگی دنیویش به این خانواده سپرده شده بود با قلبی اندوهگین ولیکن امیدی سرشار به شفاعت در مورّخه ی 13 / 3 / 75 در شیراز در جوار همرزمانش به آغوش گرم خاک سپرده شد.

یادش بخیر و نام و راهش مستدام باد

 

 

وصیت نامه ی شهید

مهرداد (حسن) ناطق احمدی

«فرحین بما آتیهم الله من فضله و یستبشرون بالّذین لم یلحقوا بهم من خلفهم ألّا خوف علیهم و لا هم یحزنون».

«آنان به فضل و رحمتی که از خداوند نصیبشان گردیده شادمانند و به آن مؤمنان که هنوز به آنان نپیوستند و بعداً در پی آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده دهند که از مردن هیچ نترسند، از فوت متاع دنیا هیچ غم نخورند».                                                                              (آل عمران، آیه ی 170)

به نام خدایی که آن چنان اراده ای را در دل ما قرار داد تا بتوانیم قید مادّیات روزمرّه ی زندگی را بزنیم و به آخرتمان بیندیشیم. به نام خدایی که برای رسیدن به او ما را ان شاء الله ثابت قدم و استوار در راهش نگهداری می کند، با نام الله و با سلام به رهبر عزیزمان و با درود به ارواح پاک شهدای انقلاب اسلامی این وصیت را شروع می کنم.

اماما، رحمت خدا بر شما باد که با صبر و استقامتی که در راه خدای تبارک و تعالی پیش گرفتید ما را از خواب خرگوشی خودمان بیدار کردید.

سخنی با پدر و مادر عزیزم دارم: پدر و مادر عزیز و گرامی، درست است که چه رنج ها کشیدید تا این شخص را به این جا رساندید و انتظار دارید که اطاعت شما را کنم امّا همین انتظار را اسلام عزیز و انقلاب از شما دارد و امیدوارم با ایثار خود هم دل امام را شاد کنید هم خدا را از خود راضی کنید و امیدوارم که همگی مان برای حفظ اسلام از همه چیزمان بگذریم. مادر عزیز، اصلاً برای من گریه نکن و شاد باش که خدا از تو راضی شد و این از همه چیز برای تو با ارزش تر باشد که ان شاء الله هست. حمید جان تو هم با اتّکا به خدای تبارک و تعالی آن چنان به رضایش عمل کن که تنها خدا را سزاوار قرار دهی و امیدوارم و می دانم که ان شاء الله همین کار را خواهی کرد.

خواهر عزیزم تو هم با ارشادهای اسلامیت سعی کن که در مدرسه گامی را در جهت انقلاب و اسلام برداری که ان شاء الله بر می داری.

سخنی هم به امّت شهید پرور: امّت اسلام، بیدار باشید که ما نعمت بزرگی را در اختیار داریم و بیاییم با جان و دل از امام حمایت و مواظبت کنیم.

برادران محصّل، شما هم آن چنان در سنگر مدارس استوار بمانید که قدرت هر گونه اخلال را از ضدّ انقلاب در مدارس بگیرید.

سخنی هم با برادران انجمن های اسلامی دارم: برادران، مسئولیت شما آن چنان زیاد است که باید خود تزکیه شده باشید و امام این تزکیه را در اعمال، اخلاق و عقاید می بینند. بیایید ما که دم از پیروی از خطّ امام می زنیم این حرف امام را لبّیک گوییم و خود را بسازیم که ان شاء الله تعالی همین طور است و در آخر می خواهم که پدر و مادر عزیز از مرگ من ناراحت نشوید و آن چنان اعمالی انجام دهید که الگوی دیگران باشید. به امید پیروزی اسلام و مسلمین

و السّلام علیکم و رحمة الله

21 / 1 / 61

«ان شاء الله که همه ی رفتارهایمان بر اساس رضای حق تعالی، شاد کردن دل امام، حفظ اسلام، محکم نگه داشتن تمام سنگرهای انقلاب اسلامی و دفاع از ولایت فقیه باشد».

 

 

نامه ای از شهید

حسن ناطق احمدی

«ربّنا افرغ علینا صبراً و ثبّت أقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین».

به نام خدا، به نام خدای شهیدان، شهیدانی که با نورافشانی خویش می خواهند که آن چنان راهی را نشان ما بدهند که هم رضای خدا در آن باشد و هم ما گنهکاران رو سیاه از جهل خویش در آمده و به نور و سعادت برسیم ان شاء الله. آری برادران عزیزم! این نامه را در حالی برایتان می نویسم که آفتاب سرخ شهادت در حال رفتن است و در حال تنها گذاشتن ما به حال خودمان. آری برادران! حقّا که جبهه جای خودسازی و اصلاح شدن است و آری این جاست که می شود خدا را لمس کرد و به او رسید ان شاء الله و آری نامه را در حالی برایتان می نویسم که عاشقان راه خدا از هر سو که بنگری برای نماز گرد هم جمع می شوند و با خدای خود راز و نیاز می کنند، راز و نیازی که بر آمده از صبر، ایثار، تقوی و خلاصه ایمان است و چه با ارزش است این چنین راز و نیازی که خدا او را دوست دارد که شامل من رو سیاه نمی شود و در این جا می گویم که برادران از تمام شما یاران امام التماس دعا دارم.

۲۷ مهر ۱۳۹۴ ۲۲:۲۸