هدر اصلی سایت

اخبار

شهید عبدالصمد مرادی

شهید عبدالصمد مرادی
پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ دروس‌ حوزوی‌ را در خدمت‌ آیت‌ الله سیّد علی‌محمّد دستغیب‌ شروع‌ کرد تا اینکه‌ جنگ‌ تحمیلی‌ آغاز شد. بعد از گذشت‌ دو سال‌ در حوزه علمیه‌ ابوصالح‌(عج) وارد حوزه علمیه‌ شهید محمّدحسین‌ نجابت‌ شد و در محضر استاد بزرگوار حضرت‌ آیت‌ الله العظمی‌ حاج‌ شیخ‌ حسنعلی‌ نجابت(ره) مشغول‌ به‌ فراگرفتن‌ دروس‌ حوزوی‌ شد تا آنجا که‌ خودش‌ در حوزه‌ علاوه‌ بر تدرّس‌، تدریس‌ می‌کرد و کارهایی‌ که‌ به‌ ایشان‌ محوّل‌ می‌شد بدون‌ ذرّه‌ای‌ منیّت‌ و تکبّر انجام‌ می‌داد و برای‌ رفتن‌ به‌ جبهه‌ همیشه‌ آماده‌ و پیشقدم‌ بود.

زندگی نامه‌ شهید مجاهد و روحـانی‌ مبارز

حجّت‌ الاسلام‌ شیـخ‌ عبدالصمد مـرادی‌

 

شهید عبدالصمد مرادی

 

 شهید حجّت‌ الاسلام‌ عبدالصمد مرادی‌ در سال‌ 1344 در شهر شیراز و در خانواده‌ای‌ معتقد و مسلمان‌ متولّد شد. ایشان‌ تحصیلات‌ خود را تا اخذ مدرک‌ دیپلم‌ ادامه‌ داد. شاگردی‌ نمونه‌ و باهوش‌ بود. در زمان‌ انقلاب‌ با سنّ کم‌ خویش‌ در راهپیمایی‌ها علیه‌ طاغوت‌ زمان‌ شرکت‌ جُست‌ و در پخش‌ اعلامیه‌ها و شعارنویسی‌ بر روی‌ دیوارها شرکت‌ فعالانه‌ داشت‌.

پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ دروس‌ حوزوی‌ را در خدمت‌ آیت‌ الله سیّد علی‌محمّد دستغیب‌ شروع‌ کرد تا اینکه‌ جنگ‌ تحمیلی‌ آغاز شد. او که‌ همیشه‌ پاسدار انقلاب‌ بود در عملیّات‌ بیت‌ المقدّس‌ شرکت‌ کرد. شهید مرادی‌ وجودش‌ مملوّ از عشق‌ به‌ اهل‌بیت‌ و ارادت‌ به‌ خاندان‌ عصمت‌ و طهارت(علیهم السلام) بود و مراسم‌ دعای‌ کمیل‌ و دعای‌ توسل‌ را در جبهه‌ با شور و حرارت‌ برگزار می‌کرد. بعد از گذشت‌ دو سال‌ در حوزه علمیه‌ ابوصالح‌ وارد حوزه علمیه‌ شهید محمّدحسین‌ نجابت‌ شد و در محضر استاد بزرگوار حضرت‌ آیت‌ الله العظمی‌ حاج‌ شیخ‌ حسنعلی‌ نجابت(ره) مشغول‌ به‌ فراگرفتن‌ دروس‌ حوزوی‌ شد تا آنجا که‌ خودش‌ در حوزه‌ علاوه‌ بر تدرّس‌، تدریس‌ می‌کرد و کارهایی‌ که‌ به‌ ایشان‌ محوّل‌ می‌شد بدون‌ ذرّه‌ای‌ منیّت‌ و تکبّر انجام‌ می‌داد و برای‌ رفتن‌ به‌ جبهه‌ همیشه‌ آماده‌ و پیشقدم‌ بود. می‌گفت‌: «تا هر زمانی‌ که‌ نیاز باشد و امام‌ امّت‌ بگویند من‌ به‌ جبهه‌ می‌روم‌».

در مشکلات‌ برای‌ همه‌ مشکل‌گشا و دلسوز بود. در جریان‌ مفقود شدن‌ شهید محمّدجواد صالحی‌جوان‌ (زمانی‌ که‌ در بازگشت‌ از جبهه‌ برادر عزیز آقای‌ شیخ‌ محمّدجواد صالحی‌ تأخیر شد و حضرت‌ آیت‌ الله نجابت(ره) شهید مرادی‌ و یکی‌ از برادران‌ دیگر را مأمور پیگیری‌ این‌ قضیه‌ نمودند) شهید مرادی‌ حدود یک‌ ماه‌ در جبهه‌های‌ غرب‌ و جنوب‌ سنگر به‌ سنگر به‌ دنبال‌ ایشان‌ گشت‌ امّا اثری‌ از آن‌ شهید بزرگوار پیدا نکرد.

شهید مرادی‌ در وجود پاک‌ او ذرّه‌ای‌ ریا وجود نداشت‌. هرچه‌ انجام‌ می‌داد برای‌ خدا بود به طوری‌ که‌ بعد از شهادتش‌ معلوم‌ شد که‌ به‌ افرادی‌ که‌ سرپرست‌ نداشتند سرکشی‌ و آنها را در سختی‌ها یاری‌ می‌داده‌ است‌. هنگامی‌ که‌ فرمانده‌ گردانی‌ که‌ با او در جنگ‌ شرکت‌ داشت‌ مجروح‌ شده‌ بود و در شیراز آشنا و وابسته‌ای‌ نداشت‌ به‌ تنهایی‌ تمام‌ کارهای‌ او را تا مدّتی‌ طولانی‌ انجام‌ داده‌ و هرگز اجازه‌ نمی‌داد که‌ احساس‌ غربت‌ کند، تا آنکه‌ بهبودی‌ کامل‌ خود را پیدا کرد. شهید مرادی‌ امام‌ جماعت‌ ناحیه‌ 4 برق‌ منطقه‌ای‌ شیراز بود و نه‌ تنها در شیراز بلکه‌ در روستاهای‌ دور و نزدیک‌ استان‌ فعالیتهای‌ سیاسی‌ و مذهبی‌ داشت‌. همیشه‌ مورد توجّه‌ و تعجّب‌ و تحسین‌ دیگران‌ بود و این‌ احساس‌ در نوع‌ اطرافیان‌ وجود داشت‌ که‌ این‌ شهید گرانقدر در هر مسأله‌ و رویدادی‌ از دیگران‌ چند گام‌ جلوتر و پیشتاز و پیشگام‌ بود و روحی‌ بزرگتر از آنچه‌ تصوّر می‌شود در قالب‌ جسمی‌ کوچک‌ و مادی‌ قرار داشت‌.

استقلال‌ فکری‌، صاحب‌ رأی‌ و نظر بودن‌، جوش‌ و خروش‌ در کار و غیرت‌ و حرارت‌ در زندگی‌ خصوصیّات‌ بارزی‌ بود که‌ به‌ خوبی‌ در جوهره وجودی‌ او محسوس‌ و ملموس‌ بود و دیگران‌ تحت‌ تأثیر حالات‌ روحی‌، روانی‌ و فکری‌ او قرار می‌گرفتند و در او نیز جلب‌ صداقت‌ و صفای‌ دیگران‌ و جذب‌ صمیمیت‌ و دوستی‌ از واجدین‌، مشهود بود. به عنوان‌ نمونه‌ در رفت‌ و آمدها و ارتباطاتی‌ که‌ با خانواده محترم‌ برخی‌ از شهدای‌ گرانقدر داشت‌ پس‌ از مدّتی‌ کوتاه‌ حالات‌ معنوی‌ که‌ در اثر قرب‌ به‌ حق تعالی‌ برای‌ خانواده‌های‌ معظّم‌ شهدا به دست‌ می‌آمد بلافاصله‌ در او انعکاس‌ پیدا کرده‌ و هم‌ او خود را در بین‌ خانواده‌ شهیدان‌ و هم‌ خانواده‌های‌ شهیدان‌ او را جزئی‌ از خود می‌دانستند. تمام‌ ویژگی‌های‌ این‌ شهید بزرگوار به‌ برکت‌ استاد والامقامش‌ حضرت‌ آیت‌ الله العظمی‌ نجابت(ره) نمایان‌ می‌شد. از جمله‌ اهمیت‌ دادن‌ به‌ حقّ رفاقت‌ و اینکه‌ هر چه‌ را برای‌ خود می‌پسندی‌ برای‌ رفیق‌ هم‌ بپسند و هر چه‌ را برای‌ خود بد می‌دانی‌ برای‌ رفیق‌ هم‌ بد بدان‌ (آنطور که‌ در حدیث‌ نبوی‌ آمده‌ است‌) و قدم‌ را از این‌ هم‌ فراتر می‌نهاد و حسب‌ فرموده‌ حضرت‌ استاد نه ‌تنها حقّ رفاقت‌ را برای‌ دیگران‌ در نظر گرفته‌ و رعایت‌ می‌کرد بلکه‌ سایرین‌ را بر خود مقدّم‌ داشته‌ و نیرو و توان‌ و انرژی‌ خود را در اختیار دیگران‌ و در جهت‌ راحتی‌ و رشد و پیشرفت‌ آنها بکار می‌گرفت‌ و از این‌ رویه‌ و سیره خود نه‌ تنها احساس‌ ملامت‌ و خستگی‌ نمی‌کرد بلکه‌ با نهایت‌ شوق‌ و رضایت‌ و خشنودی‌ در این‌ راه‌ قدم‌ به‌ پیش‌ می‌گذاشت‌. اگر عدّه‌ زیادی‌ را به‌ وارد شدن‌ در سلک‌ طلبگی‌ و تحصیلات‌ حوزوی‌ تشویق‌ می‌کرد و هر عمل‌ صالحی‌ که‌ در پیش‌ پای‌ دوستان‌ و رفقا قرار می‌داد همه‌ و همه‌ در جهت‌ همین‌ رهنمود و دستور العمل‌ مرحوم‌ آیت‌ الله نجابت(ره) یعنی‌ رعایت‌ حق‌ و حقوق‌ دوستان‌ و رفقا بود.

پس‌ هر فیض‌ و بهره‌ معنوی‌ که‌ در این‌ راه‌های‌ مختلف‌ می‌دید حاضر نبود که‌ منحصراً برای‌ خود بخواهد. کتوم‌ بودن‌ از خصوصیّات‌ دیگر ایشان‌ بود چنانچه‌ مرحوم‌ آیت‌ الله نجابت(ره) نیز در ابعادی‌ وسیع‌تر و بالاتر این‌ خصلت‌ را دارا بودند. شهید مرادی‌ نیز چنین‌ بود و راضی‌ نبود که‌ حُسن‌ و زیبایی‌ کارهای‌ او در معرض‌ دید و آگاهی‌ اشخاص‌ واقع‌ شود و هیچگاه‌ دیده‌ نشد که‌ سخنی‌ از خود بگوید و درک‌ و فهم‌ و عمل‌ خود را به‌ رخ‌ دیگران‌ کشیده‌ و آنچه‌ کرده‌ و آنچه‌ فهمیده‌ را به‌ آگاهی‌ و اطّلاع‌ کسی‌ برساند. در عین‌ آنکه‌ در عبادت‌ و بندگی‌ خدا و تلاوت‌ قرآن‌ و نوافل‌ یومیّه‌ بویژه‌ نماز شب‌ و روزه‌داری‌ آن‌ مقدار کوشا بود و شائق‌ بود که‌ کاملاً مشهود و ظاهر بود و کتمانش‌ بسیار مشکل‌. این‌ رویّه‌ و عملکرد در دوران‌ حضور در جنگ‌ شدّت‌ و اوج‌ بیشتری‌ یافت‌ و از آن‌ طرف‌ بر خضوع‌ و فروتنی‌ و بر رازداری‌ و کتمانش‌ افزوده‌ گشت‌. یکی‌ از دوستان‌ نقل‌ می‌کند:

«زمانی‌ که‌ برای‌ اوّلین‌ بار موفّق‌ به‌ شرکت‌ در جنگ‌ و ایفاء تکلیف‌ دفاع‌ از حق‌ شدم‌ در منطقه «عین‌خوش‌» در دل‌ شبی‌ تابستانی‌ هنگامی‌ که‌ بعد از خستگی‌ ناشی‌ از انجام‌ کارهای‌ نظامی‌ اکثر رزمندگان‌ در خوابی‌ شیرین‌ به‌ سر می‌بردند وقتی‌ چشم‌ خود را باز کردم‌ شهید عبدالصمد مرادی‌ را دیدم‌ که‌ تنها مشغول‌ به‌ نماز بود، امّا به‌ محض‌ اینکه‌ متوجّه‌ نظاره‌ این‌ جانب‌ گردید فوراً به‌ حالت‌ خوابیده‌ روی‌ زمین‌ دراز کشید و دقائقی‌ نگذشت‌ که‌ باز او مشغول‌ به‌ ادامه نماز شد».

شهید مرادی‌ انسانی‌ کاملاً شجاع‌ بود و این‌ روحیه‌ را در دیگران‌ ایجاد می‌کرد. در عملیات‌ محرّم‌ وقتی‌ که‌ گردان‌ عملیاتی‌ برای‌ مدّتی‌ در محاصره‌ دشمن‌ بعثی‌ قرار گرفت‌ و به‌ شدّت‌ نیروهای‌ بسیج‌ و مدافعان‌ از اسلام‌ تحت‌ شدیدترین‌ حملات‌ توپخانه‌ای‌ قرار گرفتند به‌ حدّی‌ که‌ قدرت‌ هر گونه‌ عکس‌ العملی‌ از رزمندگان‌ سلب‌ شده‌ بود و فرصت‌ هیچ‌گونه‌ پاسخ‌ و مقابله‌ای‌ را نداشتند و در بین‌ اندک‌ افرادی‌ که‌ با تحرّک‌ و جابجایی‌ زیاد و با سر دادن‌ شعار «الله اکبر» به‌ تحریک‌ و تقویت‌ روحیة‌ برادران‌ رزمنده‌ مشغول‌ بودند برادر عزیزمان‌ شهید عبدالصمد مرادی‌ بود و جلوه خاصی‌ داشت‌.

در مسائل‌ سیاسی‌ و افشای‌ چهره‌ شوم‌ منافقان‌ قدم‌ پیش‌ می‌نهاد. جذب‌ و هدایت‌ جوانان‌ و نوجوانان‌ مذهبی‌ از طریق‌ آشنایی‌ به‌ دین‌ و مسائل‌ دینی‌ و مساجد، آنها را از خطر افتادن‌ در دام‌ حفظ‌ می‌کرد و آنان‌ را با چهره‌ واقعی‌ دشمنان‌ به‌ ظاهر مسلمان‌ و منافقان‌ و دشمنان‌ دین‌ آشنا می‌کرد.

شهید مرادی‌ در زمان‌ تحصیل‌ خود در حوزه‌ علمیه شهید محمّدحسین‌ نجابت‌ آنقدر در کسب‌ علوم‌ شتاب‌ یافت‌ که‌ در مدّت‌ کوتاهی‌ از مدرّسان‌ سطوح‌ عالی‌ حوزه‌ و صاحب‌نظر در مسائل‌ فقهی‌ و اصولی‌ گردید و افراد زیادی‌ را از دانش‌ و معرفت‌ خود بهره‌مند ساخت‌ و از فرصت‌ و زمانی‌ که‌ در اختیار داشت‌ بیشترین‌ و بهترین‌ استفاده‌ها را می‌برد. روزهایی‌ پشت‌ سر گذاشت‌ که‌ بجز وقتی‌ را برای‌ صرف‌ غذا و انجام‌ فریضه نماز اختصاص‌ می‌داد و ما بقی‌ را یکسره‌ به‌ تدریس‌ یا تدرّس‌ مشغول‌ بود و حتّی‌ شبها را بیش‌ از یک‌ ساعت‌ به‌ اذان‌ صبح‌ نیز اضافه‌ کرده‌ و به‌ مطالعه‌ و تحقیق‌ در مسائل‌ علمی‌ می‌گذراند.

یکی‌ از دوستان‌ نقل‌ می‌کند:

«در یکی‌ از سفرهای‌ تبلیغی‌ که‌ در معیّت‌ شهید مرادی‌ در روستای‌ «بالاده‌» کازرون‌ که‌ به‌ دعوت‌ برادر شهید ابوذر دهقان‌ صورت‌ گرفت‌ در حالی‌ که‌ باران‌ شدید و سیل‌ منطقه‌ را فراگرفته‌ بود در عین‌ کمک‌ و یاری‌ مردم‌ شبها را با برگزاری‌ مراسم‌ دعا و نیایش‌ حال‌ و هوای‌ معنوی‌ و روحانی‌ در آن‌ منطقه‌ ایجاد شده‌ بود و شایان‌ ذکر است‌ که‌ گاه‌ یک‌ شب‌ را در چند نقطه‌ آن‌ منطقه‌ این‌ مراسم‌ را برپا نموده‌ و اداره‌ می‌کرد.

شهید عبدالصمد مرادی‌ خیلی‌ شوق‌ به‌ لقاء الله و عشق‌ به‌ شهادت‌ داشت‌ که‌ هر چه‌ از آغاز جنگ‌ بیشتر می‌گذشت‌ و هرچه‌ دوستان‌ و نزدیکان‌ و عزیزان‌ در این‌ خوان‌ نعمت‌ الهی‌ به‌ فیض‌ عظیم‌ لقاء الله رسیده‌ و شربت‌ شهادت‌ می‌نوشیدند بی‌تابی‌ و لحظه‌ شماری‌ برای‌ چنین‌ زمانی‌ در او بیشتر می‌شد و هرگاه‌ یاد و نام‌ دوستان‌ عزیز شهید به‌ میان‌ می‌آمد با حسرت‌ و آه‌ از آنان‌ نام‌ می‌برد. برادر عزیزمان‌ شهید عبدالصمد مرادی‌ در آخرین‌ مرحله اعزام‌ به‌ جبهه‌ حال‌ و هوایی‌ دیگر داشت‌. تحوّل‌ شدید روحی‌ در او برای‌ همه‌ کاملاً قابل‌ درک‌ بود. در آخرین‌ شبِ استقرار در مقرّ اعزام‌ مبلّغان‌ دینی‌ در اهواز چنان‌ وجد و نشاط‌ عجیبی‌ در او و دوستان‌ دیگر پیدا شده‌ بود که‌ شب‌ تا صبح‌ را به‌ مزاح‌ و خنده‌ و خوشحالی‌ گذراندند که‌ وضعیت‌ اصحاب‌ سرور شهیدان‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) را در شب‌ عاشورا به‌ یاد انسان‌ می‌انداخت‌».

یکی‌ از دوستان‌ نقل‌ می‌کند:

«در عملیات‌ کربلای‌ پنج‌ یک‌ روز قبل‌ از شهادت‌ شهید عبدالصمد مرادی‌ ما با هم‌ بودیم‌ و تصمیم‌ گرفتیم‌ که‌ دیداری‌ با دوستان‌ دیگر در خط‌های‌ دیگر داشته‌ باشیم‌. پیاده‌ براه‌ افتادیم‌، در هر سنگری‌ که‌ یکی‌ از دوستان‌ را ملاقات‌ می‌کردیم‌ شهید مرادی‌ با خوش‌طبعی‌ خود همه‌ را به‌ وجد می‌آورد. تا بعدازظهر وضع‌ بدین‌ منوال‌ گذشت‌. به‌ سنگری‌ رسیدیم‌ که‌ چند نفر از رفقا و طلاّب‌ حوزه‌ علمیه‌ شهید محمّدحسین‌ نجابت‌ یک‌جا جمع‌ بودند (حجج‌ اسلام‌ آقایان‌ شیخ‌ قاسم‌ کاکائی‌، شیخ‌ رضا صمدی‌، سید حسین‌ فاطمی‌، شیخ‌ سعید انصاری‌، شیخ‌ محمّد پاکیاری‌) تا شب‌ نزد آنها ماندیم‌.

اوّل‌ شب‌ شهید منصوری‌ و شهید هندیجانی‌ هم‌ آمدند و بعد از مدّتی‌ چون‌ مقرّشان‌ جای‌ دیگر بود رفتند. بعد از آنها شهید شیخ‌ نجفی‌ آمد و مقداری‌ مزاح‌ تحویل‌ گرفت‌ و رفت‌. ساعت‌ هشت‌ یا نُه‌ شب‌ بود که‌ عراقی‌ها آتش‌ سنگینی‌ روی‌ سر بچّه‌ها ریختند. شاید هر ثانیه‌ پنج‌ گلوله‌ خمپاره‌ چند متری‌ ما می‌خورد. آن قدر آن‌ شب‌ آتش‌ بارید که‌ صبح‌ صورت‌ همه‌ از دود باروت‌ سیاه‌ شده‌ بود. آن‌ شب‌ کسی‌ نتوانست‌ چشم‌ بر هم‌ گذارد. سنگرها روباز بود و کسی‌ حتّی‌ برای‌ دستشویی‌ نمی‌توانست‌ از سنگر خارج‌ شود. صبح‌ با تیمّم‌ نماز خواندیم‌. اوّل‌ طلوع‌ و هوا روشن‌ بود که‌ ناگاه‌ از درون‌ علفزار پشت‌ سرمان‌ یک‌ نفر عراقی‌ دستها را بلند کرده‌ و می‌گفت‌: «دخیل‌ الخمینی‌» و بیرون‌ آمد. همه‌ ما تعجّب‌ کرده‌ بودیم‌ که‌ دیشب‌ تا به‌ حال‌ آنجا چه‌ کار می‌کرده‌ (شهید مرادی‌ برای‌ اینکه‌ یک‌ بسیجی‌ در سنگر بغل‌ تنها نباشد اواخر شب‌ از ما جدا شده‌ بود و در سنگر بغل‌ حضور داشت‌). شهید عبدالصمد مرادی‌ تا چشمش‌ به‌ این‌ اسیر افتاد بلند گفت‌: ای‌ بچّه‌ها اسیر عنبی‌ اسیر عنبی‌ (شوخی‌ می‌کرد و منظورش‌ «عصیر عنبی‌» بود یعنی‌ آب‌ انگور). تا بلند شد و این‌ کلمه‌ را گفت‌ یک‌ خمپاره‌ روی‌ جاده‌ خورد و ترکش‌ آن‌ به‌ شهید مرادی‌ اصابت‌ کرد و در حالی‌ که‌ به‌ خنده‌ و مزاح‌ و شوخی‌ با دیگران‌ بود ناگاه‌ لحظه‌ موعود فرارسید و دعوت‌ حق‌ را در تاریخ‌ 29/10/1365 لبّیک‌ گفت‌ و در یک‌ آن‌ بین‌ او و دیگر دوستان‌ فاصله‌ افتاد و روح‌ مطهّرش‌ به‌ ملکوت‌ اعلی‌ پیوست‌».

یکی‌ از دوستان‌ نقل‌ می‌کند:

«نزد شهید مرادی‌ «انموذج‌» می‌خواندیم‌. عبارت‌ با طول‌ و تفصیل‌ انموذج‌ گاهی‌ خسته‌کننده‌ بود که‌ ایشان‌ با مزاح‌ رفع‌ خستگی‌ می‌کرد و صفای‌ باطن‌ ایشان‌ طوری‌ جلوه‌گر بود که‌ ما احساس‌ استاد و شاگردی‌ نداشته‌ باشیم‌ و خود بر این‌ مهم‌ سعی‌ می‌کرد و تنها رفاقت‌ و صمیمیت‌ برقرار بود تا آنجا که‌ برای‌ اسباب‌ کشی‌ منزل‌ ما یک‌ روز تا غروب‌ کار سنگین‌ متحمّل‌ شد و هر وقت‌ خواهش‌ می‌کردم‌ که‌ خود را این‌ قدر به‌ زحمت‌ نیاندازد جواب‌ می‌داد: «لازم‌ نیست‌ پند و اندرز بدهید».

شهید حجّت‌ الاسلام‌ آقای‌ شیخ‌ عبدالصمد مرادی‌ در قسمتی‌ از وصیت‌نامه‌ خود از استاد خویش‌ یعنی‌ حضرت‌ آیت‌ الله العظمی‌ نجابت(ره) یاد می‌کند و می‌گوید:

 «خدایا حقّ این‌ پیر متّصل‌ به‌ خودت‌ که‌ لب‌ جز به‌ رضای‌ تو بازنکرده‌ و نمی‌کند و قصدش‌ جز انسان‌سازی‌ نبوده‌ و نیست‌ را که‌ به‌ گردن‌ ماست‌ ادا بفرما. پایه ولایت‌ را در این‌ منطقه‌ این‌ بزرگوار به‌ کمک‌ شهید دستغیب‌ بنا کرده‌، خدای‌ جَلَّ و عَلی‌' توفیق‌ عنایت‌ فرمود و چند سال‌ آخر عمرم‌ با این‌ بزرگوار «آیت‌ الله العظمی‌ حاج‌ شیخ‌ حسنعلی‌ نجابت‌» آشنا شدم‌ و شوق‌ خدا را این‌ ولیّ خدا در سرم‌ انداخت‌ و الا´ن‌ هر چه‌ که‌ دارم‌ از این‌ بزرگوار است‌».


پیام‌ حضرت‌ آیت‌ الله نجابت(ره) به‌ مناسبت‌ شهادت‌

شهید عبدالصمد مرادی‌

«باسمه‌ عزّ شأنه‌. حضرت‌ حجّت‌ الاسلام‌ آقای‌ آشیخ‌ عبدالصمد مرادی‌ قدّس‌ الله اسراره‌ و حشره‌ مع‌ سیّدالشهدا حضرت‌ اباعبدالله الحسین‌ علیه‌ الصلاة‌ و السلام‌ از مدرّسین‌ سطوح‌ عالیه‌ حوزه‌ شهید محمّدحسین‌ نجابت‌ می‌باشند و قریب‌ پنج‌ سال‌ مشغول‌ به‌ تدرّس‌ و تدریس‌ بودند و از اعضاء صالحه حوزه‌ و مشار الیه‌ به‌ فضل‌ و تقوی‌ بودند. خداوند مقاماتشان‌ را در وجه‌ خود قرار دهد. حسنعلی‌ نجابت‌».

در جای‌ دیگر می‌فرمایند:

«حجّت‌ الاسلام‌ آقای‌ شیخ‌ عبدالصمد مرادی‌ یکی‌ از علماء عاملین‌ و مدرّس‌ سطوح‌ عالیه‌ که‌ در مدّت‌ کوتاه‌ فائز به‌ مقام‌ عالی‌ یقین‌ گردید لهذا زیاد شائق‌ به‌ لقاء الله بود و برتری‌ بر تمام‌ اَقران‌ خود در این‌ جهت‌ داشت‌».

 

*     *     *


یکی‌ از دوستان‌ نقل‌ می‌کند:

«بعد از شهادت‌ شهید عبدالصمد مرادی‌ یک‌ روز حضرت‌ آقا به‌ بنده‌ فرمودند:

«چند لحظه‌ پیش‌، شهید مرادی‌ و شهید دستغیب‌ نزد من‌ آمده‌ بودند» و خبر از فعّال‌ بودن‌ این‌ دو شهید بزرگوار بعد از شهادتشان‌ می‌دادند. یک‌ روز در خدمت‌ حضرت‌ آیت‌ الله نجابت‌(ره) به‌ دارالرحمه رفتیم‌. حضرت‌ آقا تک‌ تک‌ اسم‌ شهدای‌ حوزه‌ را آوردند و فرمودند:

«شهید محمّدحسین‌ نجابت‌، شهید منصوری‌، شهید مرادی‌، شهید آقایی‌، شهید صالحی‌ و... موقعی‌ که‌ نزدشان‌ می‌رویم‌ سریع‌ متوجّه‌ می‌شوند و با انسان‌ صحبت‌ می‌کنند».

 

شهید عبدالصمد مرادی

۲۶ مهر ۱۳۹۴ ۱۷:۵۳