هدر اصلی سایت

اخبار

شهید محمدجواد صالحی جوان

شهید محمدجواد صالحی جوان
در یادگیری‌ مفاهیم‌ قرآن‌ و دروس‌ حوزوی‌ استعداد عجیبی‌ داشت‌. یک‌ روحانی‌ دوست‌ داشتنی‌ با اخلاق‌ حسنه‌، مهربان‌ و مقیّد به‌ انجام‌ واجبات‌ و ترک‌ محرّمات‌ بود.

زندگینامه‌ شهیدان بزرگوار

حمید و محمّدجواد صالحی‌ جوان
 
این‌ دو شهید بزرگوار (حمید و محمّدجواد صالحی‌ جوان‌) به‌ ترتیب‌ در سالهای‌ 1340 و 1343 در شیراز و در خانواده‌ای‌ متدیّن‌ متولّد شدند و هر دو پس‌ از گذراندن‌ تحصیلات‌ ابتدایی، راهنمایی‌ و متوسّطه‌ وارد حوزه‌ علمیه‌ شهید محمّدحسین‌ نجابت‌ شده‌ و در محضر عالم‌ ربّانی‌ و یاور امام‌ خمینی(ره) استاد حضرت‌ آیت‌ الله العظمی‌ حاج‌ شیخ‌ حسنعلی‌ نجابت‌ شیرازی(ره) حضور یافتند و تا اندازه‌ای‌ از استعداد خود استفاده‌ها کردند.
شهید حمید صالحی‌جوان‌ و برادر خود شهید محمّدجواد در قبل‌ از انقلاب‌ در بین‌ نزدیکان‌ و آشنایان‌ و دوستان‌ محبوبیت‌ خاصّی‌ داشتند و تمامی‌ رفقا تحت‌ تأثیر اخلاقیات‌ این‌ دو بزرگوار قرار می‌گرفتند.
این‌ دو برادر چون‌ در مساجد حضور فعال‌ داشتند با پخش‌ اعلامیه‌های‌ ضدّ رژیم‌ شاه‌ در مدارس‌ فعالیت‌ و مبارزه خود را شروع‌ کردند. این‌ دو برادر از ابتدا با تقوا بوده‌ و نماز و روزه آنها فراموش‌ نمی‌شد.
 با شروع‌ جنگ‌ تحمیلی‌ شهید حمید صالحی‌ جوان‌ عازم‌ جبهه‌ شد و حدود هشت‌ ماه‌ در خرمشهر به‌ نبرد ایستاد. در آن‌ زمان‌ رئیس‌جمهور وقت‌ (بنی‌صدر) جبهه‌ها را یاری‌ نمی‌کرد و رزمندگان‌ ما با کمبود آب‌ و غذا و سلاح‌ مواجه‌ بودند. منازل‌ تخلیه‌ شده‌ خرمشهر خالی‌ از آب‌ و غذا نبود، امّا برادران‌ رزمنده‌ از جمله‌ شهید حمید صالحی‌جوان‌ می‌گفتند ما خوراک‌ حرام‌ به‌ گلو نمی‌فرستیم‌ و در آن‌ آب‌ و هوا به‌ چند کلّه‌ خرما قناعت‌ می‌کردند. به‌ جرأت‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ در امانت‌ داری‌ سرآمد بود. او احترام‌ بخصوصی‌ به‌ سادات‌ می‌گذاشت‌ بطوری‌ که‌ به‌ برادر خود شهید محمّدجواد می‌گفت‌: محلّی‌ را که‌ سادات‌ از آن‌ عبور می‌کنند باید بوسید و چون‌ علاقه شدید به‌ اهل‌بیت‌(علیهم السلام) داشت‌ و شأن‌ و مرتبه آنان‌ را درک‌ کرده‌ بود تمام‌ مراحل‌ زندگی‌ خود را حول‌ محور اهل بیت(علیهم السلام) اداره‌ می‌کرد که‌ تمام‌ این‌ شناختها از برکات‌ استاد بزرگوار خویش‌ بود که‌ شاگردی‌ نمونه‌ تحویل‌ جامعه‌ اسلامی‌ دادند. شهید حمید صالحی‌ روحیه‌ای‌ بالا داشت‌. لحظه‌ای‌ از یاد خدا غافل‌ نبود. به‌ زیردستان‌ بی‌نهایت‌ مهربان‌ و با عطوفت‌ بود. در محل‌ زندگی‌ به‌ نجابت‌ مشهور بود. حدود دو سال‌ مرتّب‌ در جبهه‌ حضور داشت‌ و در تاریخ‌ سوم‌ خرداد سال‌ 1361 به‌ درجه رفیع‌ شهادت‌ نائل‌ آمد.
مرحوم‌ آیت‌ الله نجابت‌(ره) درباره‌ این‌ شهید بزرگوار فرمودند: «شهید حمید صالحی‌ حرارتش‌ زیاد است‌». 
 
 
 زندگینامه شهید بزرگوار
حجّت‌ الاسلام‌ محمّدجواد صالحی‌ جوان
 
حجّت‌ الاسلام‌ شهید محمّدجوادصالحی‌ علاوه‌ از داشتن‌ تمام‌ خصوصیات‌ برادر، خطّاط‌ هم‌ بود و در شعار نویسی‌ در قبل‌ و بعد از انقلاب‌ نقش‌ به‌ سزایی‌ داشت‌.
در یادگیری‌ مفاهیم‌ قرآن‌ و دروس‌ حوزوی‌ استعداد عجیبی‌ داشت‌. یک‌ روحانی‌ دوست‌ داشتنی‌ با اخلاق‌ حسنه‌، مهربان‌ و مقیّد به‌ انجام‌ واجبات‌ و ترک‌ محرّمات‌ بود. یکی‌ از شاگردان‌ ایشان‌ می‌گوید:
«در پایان‌ درس‌ روز اوّل‌ از وی‌ تشکّر کردم‌. ایشان‌ با من‌ برخورد کرد و گفت‌ بنده‌ برای‌ رضای‌ خداوند تبارک‌ و تعالی‌ به‌ شما درس‌ می‌دهم‌ و شما هم‌ برای‌ رضایت‌ خداوند متعال‌ باید درس‌ بخوانی‌»
و واقعاً همینطور بود، زیرا که‌ تعالیم‌ حضرت‌ استاد در جانش‌ اثر کرده‌ بود، لذا در تکریم‌ و اطاعت‌ از حضرت‌ آیت‌ الله العظمی‌ نجابت‌(ره) واقعاً نمونه‌ بود و کاملاً دریافته‌ بود که‌ ایشان‌ ولی‌ خاص‌ خداوند متعال‌ و از بزرگان‌ اهل‌ معرفت‌ هستند. ماهها می‌شد که‌ شبانه‌ روز در حوزه علمیه‌ به‌ سر می‌برد و از حوزه‌ خارج‌ نمی‌شد الاّ برای‌ ضرورت‌. به‌ دستور مرحوم‌ آقا(ره) شهید محمّدجواد صالحی‌ امام‌ جماعت‌ مسجد شاهزاده‌ قاسم‌ شد و هر روز مقیّد بود که‌ اقامه‌ نماز جماعت‌ در آن‌ مسجد ترک‌ نشود. گاهی‌ اوقات‌ پیاده‌ از قصرالدشت‌ (حوزه‌ علمیه‌) به‌ مسجد می‌رفت‌ و به‌ فرموده‌ حضرت‌ آقا سخنرانی‌ می‌کرد. یکی‌ از دوستان‌ نقل‌ می‌کند: حضرت‌ آقا به‌ من‌ فرمودند با آقای‌ صالحی‌ رفاقت‌ کن‌، مؤمن‌ است‌. شهید محمّدجواد سعیش‌ بر این‌ بود که‌ طلب‌ از غیر خدا نکند. در درس‌ خواندن‌ خیلی‌ ساعی‌ و کوشا بود بطوری‌ که‌ تمام‌ دروس‌ را حفظ‌ می‌کرد. هیچ‌وقت‌ دعوت‌ به‌ خودش‌ نمی‌کرد و از مریدپروری‌ گریزان‌ بود. شهید صالحی‌ در کار ساختمان‌ حوزه علمیه‌ مسئول‌ چاق‌ کردن‌ ملات‌ بود. به‌ اندازه‌ چهار نفر ایشان‌ کار می‌کرد. غالباً شهریه خود را خرج‌ طلاب‌ می‌کرد. در کارها استقامت‌ عجیبی‌ داشت‌ و کارهای‌ محوّله‌ را به‌ اتمام‌ می‌رسانید. در مقابل‌ حرف‌ زور تاب‌ نمی‌آورد و اگر خیری‌ به‌ طلبه‌ می‌رساند همّش‌ بر آن‌ بود که‌ مخفی‌ باشد. شهید محمّدجواد شخص‌ فعّالی‌ بود و جُنب‌ و جوش‌ فوق‌العاده‌ای‌ داشت‌ و معمولاً آرام‌ و قرار نداشت‌. امّا این‌ اواخر (چند ماه‌ قبل‌ از شهادتش‌) خیلی‌ آرام‌ و ساکت‌ شده‌ بود و کمتر صحبت‌ می‌کرد و گویا ندای‌ «یا أیّتها النفس‌ المطمئنّة‌ ارجعی‌ الی‌ ربّک‌ راضیة‌ مرضیة‌» را به‌ گوش‌ جان‌ شنیده‌ بود. ایشان‌ مانند برادر خویش‌ محکم‌ و استوار در جبهه‌ها حضور پیدا می‌کرد و علاوه‌ بر تبلیغ‌ دین‌، رزمنده‌ای‌ شایسته‌ بود، تا اینکه‌ در تاریخ‌ نهم‌ رمضان‌ سال‌ 1365 ه.ش‌ در غرب‌ کشور در یک‌ پاتک‌ شهید شد، امّا تا به‌ حال‌ خبری‌ از جسد این‌ بزرگوار نمی‌باشد. رحمت‌ و رضوان‌ خداوند متعال‌ به‌ روان‌ پاک‌ این‌ دو شهید باد.
 

 

 

۱۷ مهر ۱۳۹۴ ۱۲:۴۵