هدر اصلی سایت

اخبار

شهید علیرضا زارع

شهید علیرضا زارع
قسمتی از سخنان حضرت آیت الله دستغیب در مورد شهید: خوش به حالت علیرضا که عمرت را در جهاد صرف کردی؛ هم در علم که کسی که طلب علم کند آن هم اگر تازه نرود در جبهه ها همین طور بمیرد شهید حساب می شود؛ اصلاً طلبه ای که در راه علم بمیرد شهید حساب می شود. رفتی و بالاخره عشق خدا به سرت افتاد؛ من هم به او اجازه نمی دادم، می گفتم حالا درس بخوان عمامه به سرت بگذار بیشتر می توانی در جبهه ها نافع باشی؛ نه این که بخواستیم بی اعتنا به جبهه باشیم؛ برادرانی که عمّامه سرشان بود گفتیم بروند؛ بلکه گفتیم سال دیگر عمّامه سرت بگذاری و بروی صبر بده.

شهید والامقام و مجاهد فی سبیل الله

علیرضا ز ارع

 

تاریخ تولد

محل تولد

تاریخ شهادت

محل شهادت

۱۳۴۴

شیراز

۲۶ / ۱۲ / ۶۳

شرق دجله

 

زندگی نامه ی شهید علیرضا زارع 

 

در زمستان 1344 در خانواده ای متدیّن پا به عرصه ی وجود گذاشت، عشق و علاقه ی این خانواده به اهل بیت عصمت و طهارت آنها را الهام بخشید که نام فرزند عزیز خود را علیرضا انتخاب کنند تا در آینده راه آن پاکان راهش، زندگی آنها الگویش و رسیدن در جوار آنها هدفش باشد. 

علیرضا از همان اوان کودکی علاقه ی زیادی به عبادت و راز و نیاز داشت و مسجد بهترین جایگاهی بود که او از همان ابتدا برای خویش انتخاب کرد. 

 از سنّ 8 سالگی مصمّم بود که نمازش ترک نشود و برای روزه گرفتن اصرار می ورزید. رفتارش از همان ابتدا اطرافیان را به خود متوجّه ساخته بود، خوشرویی، وقار، مهربانی، متانت و دینداری در چهره ی او نمایان بود. دوران نوجوانی علیرضا مصادف بود با اوجگیری مبارزات ملّت مسلمان ایران به رهبری امام خمینی، او نیز همچون هزاران نوجوان دیگر مسلمان جان بر کف در صحنه های پیکار علیه طاغوت زمان شرکت کرد و خود را حاضر کرده بود تا در راه انقلاب اسلامی جانش را فدا کند و بر شهادت لبخند زند تا جایی که کلمه ی مرگ را در شناسنامه ی خود خط کشید و کلمه ی شهادت را جایگزین آن نمود. اطمینان به این که عاقبت شهادت نصیبش خواهد شد، خود از شگفتی هاست و این مبیّن زندگی پاک و اخلاص در عملش بود. 

تأثیر او بر اطرافیان بسیار بود و جاذبه و دافعه را در حدّ معقول و خداپسند رعایت می کرد. 

شهید علیرضا زارع به عبادت و خودسازی بسیار اهمّیت می داد و ساعاتی از شب را به عبادت سپری می کرد تا جایی که حالات روحانی او در این سنین باعث شگفتی اعضای خانواده گردیده بود. 

او همواره سعی داشت زندگی ساده ای داشته باشد. در جلسات مسجد مصرّانه شرکت می کرد و دوستانش را نیز تشویق می کرد که تعهّد و مسئولیت خود را در قبال مسجد فراموش نکنند. به عهد و پیمان سخت وفادار بود و دیگران را نیز تشویق می کرد به عهد خود وفا کنند. فعّالیت او در راه اسلام و انقلاب اسلامی بسیار چشمگیر و مؤثّر بود. تشکیل گروه مقاومت و آموزش نظامی و سیاسی ـ عقیدتی به جوانان و نوجوانان و همچنین فعّالیت فرهنگی او مسجد صاحب الزّمان(عج) را به یک کانون فعّال تبلیغاتی مبدّل ساخته بود. 

علاقه ی زیاد به انقلاب اسلامی، انتخاب زیبایش در طرح ها، استعداد در خطّاطی و از همه مهم تر توفیق خداوندی باعث شده است که آثار هنری و تبلیغاتی بسیار زیبا و جالبی در رابطه با انقلاب اسلامی و شهدای اسلام به یادگار گذاشته است. ناگفته پیداست که جبهه های جنگ نیز می باید از وجود این عزیز بهره مند می شد. چندین بار به عنوان رزمنده مصرّانه برای مبارزه با بعثیون عراق عازم کربلای ایران شد. بیش از دو سال از زندگی طلبگی او نمی گذشت که به عنوان یک مبلّغ رزمنده با یک دنیا شور و شعف بار دیگر راهی جبهه های حق علیه باطل شد تا هم با تبلیغات و هم با جنگ علیه استکبار جهانی مبارزه کند تا بلکه از این راه به معشوق خود الله برسد که این چنین جهاد نقطه ی اوج و شکوه عظمت روحی او بود. 

جسم او برای این چنین روح بزرگی کوچک بود و در چنین حالتی به قول معلّم شهید آیت الله مطهّری روح می خواهد از جسم خارج شود و این چنین شخصی شهید می شود و علیرضا نیز به سعادت جاودانی نائل شد. 

باشد که جوانان عزیز با ادامه ی راهش یادش را گرامی دارند

------------------------------------

 

وصیت نامه ی طلبه ی شهید علیرضا زارع 

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم 

 

الحمد لله ربّ العالمین 

امیدوارم و از خداوند می خواهم، خداوندی که زنده به یاد اویم که این مقدار نوشته ی ناچیز را همراه با خون ناچیزم وسیله ای قرار دهد برای هدایت افرادی که طالب هدایت باشند و می خواهم از خداوند که این را تذکّر قرار دهد برای شعار و عمل امام حسین(ع) که فرمودند: «هیهات منّ الذّلة». إن شاء الله 

«من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلاً». 

«از مؤمنان مردانی اند که راست گردانیدند آن چه را پیمان بستند با خدا بر آن، پس از ایشان کسی است که به سر آورد مدّتش را و از ایشان کسی است که انتظار می کشد و تغییر ندادند تغییر دادنی». (احزاب، 22) 

«کتب علیکم القتال و هو کره لکم و عسی أن تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم». 

«جنگ بر شما مقرّر شده و آن مورد اکراه شماست و چه بسیار چیزهایی که شما آن را کراهت دارید در صورتی که برای شما مفید و سودمند است». (بقرة، 216) 

حمد و شکر و سپاس خدایی را که هر نفسی در گرو خواست اوست، حمد و شکر خدایی را که مردنم و زندگیم در دست اوست، حمد و شکر خدایی را که خوبی ها را برای انسان می خواهد و همه ی خوبی ها از اوست، حمد و شکر خدایی را که همه ی انسان ها فطرتاً به سوی او گرایش دارند و همه ی عالم نسبت به ذات بی همتای او خاشعاً و مغلوب و حمد و شکر خدایی را که از رگ گردن انسان به او نزدیک تر است «و نحن أقرب إلیه من حبل الورید». 

 

و درود و سلام خدا بر پیامر و امامانمان، آن انسان های شناخته شده از طرف خدا و آن قرآن های ناطق که جان خود را در راه رسیدن و رسانیدن جامعه به خداگونگی فدا کردن، آن حجّت های خدا بر مردم که همچنان شمعی فروزان سوختند تا نوری شوند بر سر راه آنهایی که می خواهند به لقاء الله برسند، منجی هایی که دوست می دارم هر که آنها را دوست می دارد و دشمن می دارم هر که را با آنها دشمن است و درود و سلام به رهروان راه ولایت فقیه و به امام امّت، آن پیر باتقوا، آن مرد خدا و مرد عبادت و شجاعت، آن قلب امّت، آن روح خدا، آن کسی که جامعه ی ما را بعد از مرگش با توکّل به خدا و ائمّه جانی دوباره بخشید، آن کسی که اسلام را در جان ها روحی دوباره دمید، آن که آشنا کرد روح اسلام را به ما، واقعیت عینی اسلام را، واقعیتی بزرگ تر از زمین و آسمان ها که خداست معبود شما، یاری دهید دین خدا را تا خدا یاری دهد شما را، ثابت قدم باشید در راه خدا که الله با شماست، ثابت قدم باشید که چه بکشید و چه کشته شوید پیروزید و چه زیبا فرمود که ثابت قدم باشید که خمینی در راه الله تا آخرین نفس با شماست که این روش، روش حسین است و چه بگویم از او، خمینی بزرگ که امام زمان با اوست و قلب امّت با قلب او می تپد. 

و درود و سلام خدا بر امّت حزب الله که شناخت امام خود را و در راه تحقّق یافتن سخن او که سخن خداست جان و مال خویش را نثار کرد و می کند، مردمی که همه کارشان را برای خدا انجام می دهند و من دست آنها را می بوسم و افتخار میکنم از این دست هایی که دست خدا بالای آن است، مؤمنانی که می خواهند مصداق این آیه از قرآن باشند که: 

«منحصراً مؤمنان (واقعی) آن کسانند که به خدا و رسول او ایمان آورند و بعداً هیچ گاه شک و ریبی به دل راه ندادند و در راه خدا به مال و جانشان جهاد کردند، اینان به حقیقت راستگو هستند». (حجرات، 14) 

و درود و سلام بر روحانیت مبارز در راه الله و به همه ی پدر و مادرهایی که فرزندان مبارز و رزمنده دارند و آن فرزندان را مال خود نمی دانند بلکه امانتی می دانند از طرف خدا که باید به او برگردانند و آنها را در راه اسلام و قرآن فدا می کنند. 

و درود و سلام خدا به چنین رزمندگانی که از همه چیز خود گذشته و در این بیابان ها، در این جبهه ها و در این دانشگاه بزرگ اسلامی هر لحظه آماده ی شهادت با یاد خدا و مهدی به پیش می روند و یا در این سنگرها که هر کدامش یادآور یک شهید است زندگی می کنند که مانند خانه ی خودشان است و صد مرتبه بهتر از خانه ی خودشان، خانه ای که فراموش نمی شود، خانه ای که مهدی در آن جا رفت و آمد دارد، خانه هایی که کلاس درس این دانشگاه بزرگ است، خانه ها و کلاس هایی که قبول شدگانش شهدا هستند، شهدایی که به امید پیوستن به لقاء الله هر دم نفس می کشیدند و به زندگی پر از درسشان ادامه می دادند، زندگی که درس است برای دیگران و هر لحظه اش پیام، پیامی که با خون خود آن را نوشتند و امضا می کنند که هان ای مسلمانان! زیر بار ظلم و ستم رفتن، مرگ است و نابودی ... نیست شدن است و از صحنه ی روزگار با خواری و ذلّت فنا شدن و از یادها رفتن که زیر بار ستمگران بودن و به آنها اجازه ی هر کاری را دادن مسلمانی نیست، بلکه آشغالی است که هر لحظه باید به دور افتد و اثری از او باقی نماند، آشغالی است که هیچ کس به او نظر نمی کند، هیچ کس او را حتّی نزدیک خود هم نمی گذارد. 

بلکه باید حسین وار مسلمان زیست، حسین وار زندگی کرد، حسین وار الگو شد، حسین وار پیام داشت، پیام آزادی و رهایی از هر شرک و بت پرستی و روی آوردن به خدای واحد و یگانه، حسین وار هر لحظه به دیگران درس آموخت، درس ایثار و گذشت، درس آزادی و استقامت، درس خون و شهادت که زندگی این است که همه ی مردم جهان به شما نظر داشته باشند و از زنده بودن شما درس ها بیاموزند و به یاد شما راهتان را ادامه دهند. 

مسلمانان باید امّتی شوند واحد، امّتی یگانه دارای خدایی واحد، دارای هدف و جهتی واحد با یک رهبر الهی که بگویند خداست پروردگار و یاور معین ما و بر این عقیده پایدار بمانند، بر این عقیده جان و مال و فرزندان خود را بدهند که به گفته ی قرآن، خدا خریدار جان و مال اینهاست. 

«إن الله اشتری من المؤمنین أنفسهم و أموالهم بأنّ لهم الجنّة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون ...». 

«همانا خداوند خرید از مؤمنان جان ها و مال های ایشان را که برای ایشان بهشت، جنگ کنند در راه خدا پس بکشید و کشته شوند ...». 

و خوشا به حال مسلمانی که خدا از او خریداری کند، خدا به او نظر داشته باشد، خدا او را بخواند که ای بنده ی من چه می خواهی. 

شهدا از این افرادند که خدا در پی خواستشان آنها را به پیش خود می برد و روزیشان می دهد، زندگی خدایی را این شهدا دارند که زندگی یعنی در راه خدا جان خود را در همه حال فدا کردن و برای خدا هر کاری را انجام دادن و راضی به رضای پروردگار بودن نه مانند بعضی از مردم که قرآن در سوره ی حج به آنها می فرماید: «بعضی از مردم تا وقتی از نعمت ها استفاده و به آنها ضرری نرسیده خدا را می پرستند و مسلمان هستند ولی همین که به آنها ضرری از هر نوع می رسد خدا را فراموش می کنند و دیگر نمی گویند خدایی هست». 

که توصیه ی قرآن است و من به شما تذکّر می دهم که از این افراد نباشید، بلکه فردی باشید راضی به رضای خدا، در راه رضای خدا ایثار کنید، ایثار است که می سازد این کشور را، ایثار است که رشد می دهد انسان را به سوی خدا، ایثار است که این رزمنده ها را به این جبهه ها کشید تا خون و جان خود را فدای اسلام و ولایت فقیه کنند. 

آنهایی که دنیا را خواستند و مال و ثروت داشتند ولی خدا نداشتند به جایی نرسیدند که قرآن در سوره ی حدید، آیه ی 20 می فرماید: 

«إعلموا أنّما الحیوة الدّنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم ... و ما الحیوة الدّنیا إلّا متاع الغرور». 

«بدانید که زندگی دنیا به حقیقت بازیچه است طفلانه و لهو و عیّاشی و آرایشی (زنانه) و تفاخر و خودستایی با یکدیگر ... و بدانید که دنیا جز متاع فریب و غرور چیزی نیست». 

همچنین بدانید آن چه نزدشان است به آنها نفعی نمی رساند بلکه آن چه نزد خدا باشد باقیست و برای شما منفعت دارد، آن چه از اخلاق و رفتار که نسبت به یکدیگر دارید ارزش دارد که در رابطه با خدا باشد، آن چه در راه رضای خدا نسبت به یکدیگر خاضع و خاشع باشید ارزش دارد. 

«ألم یان للّذین آمنوا أن تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحقّ». (حدید، 15) 

«آیا نوبت آن رسیده که گروندگان دل هاشان به یاد خدا خاشع گردد و به آن چه از حق نازل شد توجّه کنند». 

حالا هر چه بخواهید مردم شما را از لحاظ قدرت و ثروت بالاتر بدانند چه می ارزد، آخر الامر جایگاه همان چند متر خاک بیشتر نیست، حالا به فرض به قدرت و ثروت رسیدند، آن دنیا با دست خالی و بار پر از گناه و اطاعت کم چه می کنید، آن جا که دیگر کسی کس دیگر را نزدیک خود نمی خواهد، پدر و مادر از فرزندان و فرزندان از آنها، همه از یکدیگر فرار می کنند و به گفته ی قرآن که هیچ کس بار گناه دیگری را (در قیامت) به دوش نخواهد گرفت و این که برای آدمی جز آن چه به سعی (و عمل) خود انجام داده (ثواب و جزائی) نخواهد بود. (نجم، آیه ی 38) آن جا که اعضا و جوارح انسان وقتی زمینی که روی آن زندگی می کنیم همه شروع به صحبت می کنند و بر علیه خود انسان شهادت به واقعیات می دهند، بترسید از عذاب خدا، مواظب اعمال خود باشید. 

«و أنّ إلی ربّک المنتهی». «و کار خلق عالم به سوی خدا منتهی می شود». 

بیشتر در فکر آخرت باشید و شیرینی دنیا را نخواهید که اگر چنین شد شیطان بر شما مسلّط می شود و خدا را فراموش می کنید و به شما در امور دنیا چنین تذکّر می دهم که آن چنان زندگی کنید که مانند این باشد که فردا خواهید از دنیا رفت و همچنین مدّت زیادی زنده اید و شما را به یک حدیث از علی(ع) تذکّر می دهم که: «شیرینی دنیا تلخی آخرت است و تخلی دنیا شیرینی آخرت». 

همیشه از خدا بخواهید که به شما حال عبادت عطا کند و لذّت دعا و نماز و بندگی حقیقی را به شما بچشاند که اگر بنده ی خدا شدید پیروزید که اگر دعاها و نمازهایتان قبول شد فائز این دنیا و آن دنیا هستید که نماز نور هر فرد است، نماز معراج هر فرد مؤمن است، که نماز ستون دین است، که نماز بازدارنده ی هر فرد از گناه و زشتی است، که میان بنده ی خدا بودن و بنده ی شیطان و کافر شدن ترک نماز فاصله است، نماز را با توجّه به خالق خود بخوانید و ذکر خدا را فراموش نکنید که شفای قلوب به ذکر خداست. قرآن ذکر است بخوانید، قرآن را با روح قرآن بخوانید، در مسائل او فکر کنید که اگر هدایتی است و اگر راهی برای نجات از هواهای نفسانی و فرار از ظلمات همین قرآن است که اکثراً در خانه ها خاک بر روی آنها نشسته است و در آن خانه مظلوم واقع شده، با خواندن و عمل کردنش حقّ او را بدهید و انسان هایی مانند امام را با عمل کردن به آن به وجود بیاورید و بسازید که امام امّت فردی است ساخته شده از نماز و قرآن و جامعه ای که قرآن کتاب اوست، باید همه ی مردمش امامی باشند برای جوامع دیگر. 

و در خاتمه سخنی چند با پدر و مادر بهتر از جانم، که ای پدر و ای مادر، امیدوارم در نبودن من در جمعتان هیچ ناراحتی به خود راه ندهید و صبر را پیشه ی خود گردانید و همان طور که گذشته خدا را شکر و سپاس می گفتید ادامه دهید که شما خوب می دانید که من امانتی بیش نزد شما نبودم و دیر یا زود باید این امانت را به صاحب امانت، خدا، پس می دادید که بازگشت همه ی ما به سوی اوست. حالا چند روز زودتر یا چند روز دیرتر که آن به دست خداست و من خوب می دانم که شما جز سعادت و خوشبختی من چیزی نمی خواستید و نیز می دانم که شما خوب این موضوع را درک کرده اید که سعادت هر انسانی در این دنیا به دست نمی آید بلکه سعادت حقیقی در آن دنیاست اگر که خدا اعمالش را قبول کند. 

و حالا که من کشته شدم و اگر خدا مرا از شهدا قرار دهد و اعمالم را قبول کند که به هدف حقیقی هم من و هم شما رسیده ایم که مرگ در راه خدا بالاترین مرگ هاست و بزرگ ترین سعادت است. 

و باید بدانید که می دانید، رسیدن به سعادت و هدف، دیگر گریه و زاری و بی تابی کردن ندارد ولی من به شما نمی گویم که گریه نکنید، بلکه به همه توصیه می کنم که مواظب باشند گریه کردن آنها باعث تضعیف روحیه ی دیگران نشود که من هیچ راضی نخوام بود و شما گریه بر امام حسین و علی اکبر و اصغر او کنید و بر شهدایی که عزادار ندارند و بدانید که خدا شما را در سخت ترین شرایط قرار می دهد تا شما را امتحان کند و می میراند و زنده می کند برای امتحان ما تا بفهمیم که در عمل کداممان راستگوتریم. 

و از همه که مرا می شناسند می خواهم مرا در هر مورد که آنها را ناراحت کردم ببخشند و از خدا آمرزشم را بخواهند و در دعاهایشان فراموشم نکنند و به آنها تذکّر می دهم که بدانید که خدایی که به شما چشم داده شما را می بیند و به ذات سینه هایتان آگاه است. خداوند به شما توفیق خیر و عبادت و بندگی و عمل صالح عنایت کند، دعاگوی شما علیرضا زارع. امام و امید امام، منتظری را دعا کنید و یارشان باشید تا آخرین قطره ی خونتان. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار، منتظری نستوه حفاظتش بفرما. 

 

جمعه 21 / 11 / 62 

---------------------------------------------

 

از یادداشت های شهید علیرضا زارع 

 

خودسازی 

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم 

 

زودتر سلام باید کرد، به همه خصوصاً به افراد کوچک تر و کسانی که فاصله دارند. 

همیشه و همه جا در همه ی حالات با خوشرویی رفتار کرد. 

نماز شبم ترک نشود تا آن جا که امکان دارد. 

بعد از نماز صبح جز مواقع ضروری نخوابم که اگر تکلیف مدرسه دارم آنها را اگر نه حفظ و ترکیب سوره های قرآن و حدیث. 

هر روز مواظب باشم خدا در کارها فراموشم نشود. 

در دوستی ها و دوست داشتن ها ملاک را دوست داشتن خدا قرار دهم. 

در صحبت های روزمره کسی را نرنجانم. 

در وقت های فراغت، ذکر بگویم و هر روز 100 لا اله الّا الله و تا آن جا که می توانم صلوات بفرستم. 

به آن چه از خوبی ها می دانم عمل کنم. 

پشت سر هر لغزش و گناهی استغفار کنم و تصمیم خدابی بگیرم که آن کار را دیگر نکنم. 

باید بدانم که عزّت را خدا می دهد، به مقام بزرگ داشتنم غرور پیدا نکنم. 

از کسی بد نگویم، برای کسی بد نخواهم، غیبت، دروغ حتّی به شوخی نکنم و نگویم. 

قبل از خواب سوره ی الواقعه را بخوانم حتماً و دیگر هر چه بتوانم از سور دیگر. 

در نماز متوجّه باشم با چه کسی صحبت می کنم. 

بدانم که تمام توفیقات از خداست، اگر توفیق علم و عمل داد (که امید است) شکر را فراموش نکنم در همه حال. 

بدانم که تا خود را نسازم و عامل به علم نباشم کسی را نمی توانم بسازم با عمل و حرفم. 

فکر مرگ و آرزوی مرگ را فراموش نکنم، بدانم که نمی مانم، رنج و سختی ها، غم و غصّه ها و زمان ها می گذرد و این عملم است که نجاتم خواهد داد. 

کم تر بخوابم که در قبر خواهم خوابید. 

عیب خودم را ببینم و برطرف کنم اوّل، تا دیگران. 

در آخرت نه پدر و نه مادر و نه دوست، عمل تو را به گردن می گیرد و نه کس دیگر، برای دوستی پس خود را به گناه نیندازم. 

دوست واقعی خداست، خدا را دوست بدارم و سعی کنم با خدا رفیق شوم که زیر لوای این دوستی، دوستی های دیگر حقیقت دارد.  

 

مسئولیت ما 

در برابر نعمات خداوند مسئولیم، باید جواب بدهیم، از خواب بیدار شویم، مسئولیت بشناس بار بیاییم، خود را نسبت به خودمان، جامعه، دینمان، مردمان و خدا مسئول بدانیم. 

این راه است، مسجد را وِل نکنید، کارهای متفرّقه شما را از مسجد جدا نکند (امتحان، کار و ...). 

جریان جلسات، شما تعهّد دادید که بمانید در صحنه، پس شرعاً باید بمانید. 

همرنگ جماعت نباید شد، در یک محیط که کارهای مستحبّی را انجام نمی دهند و مکروه را انجام می دهند نباید از خطّ خود خارج شویم، ممکن است اوّل با ترک مستحب، دوم انجام مکروه، سوم همرنگ شدن، چهارم شوخی و خنده و از خطّ خود خارج شدن و ناگهان شیطان بر او مسلّط می شود.  

 

صفات رزمنده ی مسلمان 

یک نفس رزمنده باید در همه حال اوّل به فکر ساختن خود باشد، اوّل نابود کردن هوای نفس: شجاع ترین مردم کسی است ... . 

أفضل الجهاد، جهاد النفس 

أکبر الجهاد، جهاد النفس 

اگر آن طور که انسان در جبهه مواظب دشمن است مواظب هوای نفس هم باشد راه صد ساله را در مدّتی طی می کند. 

یک نفر که به جبهه می رود باید در جبهه صبر کند و ملکه ی صبر را به ارمغان بیاورد و جبهه برای او جایی باشد که صفات بد و رذیله از بین برود و بعد برگردد دیگران را بترساند و بد به حال کسی که برود جبهه و تغییر نکند و برگردد. 

جبهه افرادساز است و انسان ساز که در صدر اسلام هم داشتیم و حالا هم داریم، چه قدر یک طلبه (20 سال) کار می کند و در جبهه انسان متحیّر می شود که چه طور در عرض چند روز تغییر می کند. 

دلیل شکست اسلام در جنگ احد به دلیل این بود که در یک لحظه صفت مجاهدت را فراموش کردند و خط را. 

یک نفر که به جبهه می رود باید خودش را فراموش کند چه خاصّه خدا را. 

اوّل باید خود را بسازیم و اگر نسازیم، اگر شهید هم بشویم، آن درجه و مقام را ندارد. 

شرط یک بسیجی یا سپاهی این است که مهذّب باشد. 

«با این امید که همه عامل به این صفات باشیم إن شاء الله» 

 

 

اثری از طلبه ی شهید علیرضا زارع 

 

«شهید» 

مگر تو در نماز عشق چه خوانده ای، شهید 

مگر تو با معشوق خود چه گفته ای شهید 

مگر تو در خلوت دل ز سوز چه نگاشته ای 

مگر تو در تنهایی عشق در نیمه شب چه کرده ای 

مگر تو به دعای عشق برای معشوق چه سروده ای 

                                             که این چنین به لقای او رسیده ای 

مگر تو معشوق را کجا دیده ای که در دوری 

برای دیدن او التماس کنی 

مگر تو از کجا گرفته ای عشق او را 

                                             همچو پروانه با چراغ یاد 

مگر تو در سحرها رو کجا کنی 

که دنیا را رها کنی 

در عالمی دگر پرواز کنی 

مگر تو برای معشوق چه به اهتزاز درآورده ای 

که در بر او جا گرفتی و متنعّمی 

مگر تو در راه رسیدن به الله چه راهی را پیموده ای 

                                             که این چنین به لقای او رسیده ای 

شهید 

مگر تو در جوار لقای رب چه یافته ای که بی امان شتاب کنی 

مگر معشوق تو چه گفته است که جسم و جان را فدا کنی 

شهید چه بی ریا روح را از قفس آزاد کنی 

                                             و به معشوق عطا کنی 

شهید، 

مگر تو با خاک چه عهد کنی که بی درنگ در دل آن جا کنی 

مگر روح تو رو سو کجا کند که تا اجازه گیری از بدن جدا شود 

مگر وعده ی معشوق کجا بود که جان را از بدن جدا کنی تا به وعده ی خود وفا کنی 

چرا تو شب ها نخوابی و مدام رب را صدا کنی 

مگر تو چه کرده ای که همچون آب بی غسل شوی 

                             مگر تو کجا روی که با پدر و مادر وداع کنی 

تو شهید مگر با برادران نبوده ای 

شهید مگر تو با عاشقان نبوده ای 

شهید مگر تو با رهروان نبوده ای 

شهید مگر تو با عارفان نبوده ای 

شهید مگر تو با عابدان نبوده ای 

شهید مگر تو با شاهدان نبوده ای 

مگر تو همرهی نداشته ای که خود تنها به خون شنا کنی 

شهید، شهید 

تو در وادی عشق نماز یار را ادا کنی 

تو در دریای موّاج، پرواز به مظهر صفا کنی 

شهید رفتی و راه تو جاویدان 

شهید رفتی و در عزا خفته ایم 

شهید رفتی و در رهت مانده ایم 

شهید رفتی و سوزیم در غمت 

شهید تو بودی یاور امام 

شهید شاهدی در همه ی عصر ما 

                                     شهید ناظری بر همه ی دو جهان 

شهید سعیدی جنّت جایگاه 

شهید فائزی در کنار علی(ع) 

شهید آفرین خوب شناختی «امام» 

شهید الگویی بر همه ی رهروان 

مادرت منتظر تا قیام «امام(عج)» 

                                     خواهرت زینب است در زمان و مکان 

علی مانده ای راه او، رو مدام                       تا رسی مثل او در لقای خدا 

شهید امام را در دل چو کوه استوار تو یافته ای 

شهید در پی امر امام، جای انتظار را چه خوب شناخته ای 

شهید در مقام انتظار و سدها را همچون طوفان جدا کنی 

                                     و معشوق را نگاه کنی 

«یادش گرامی و راهش پررهرو باد» 

 

قسمت هایی از سخنرانی حضرت آیت الله سیّد علی محمّد دستغیب 

به مناسبت شهادت سردار شهید اسلام علیرضا زارع  

 

«الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا أبی القاسم محمّد(ص)، اللّهمّ کن لولیک الحجّة بن الحسن ....». 

خدا توفیق همه ی برادران و خواهران را زیاد کند، طول عمر و موفّقیّت به رهبر کبیر انقلاب حضرت آیت الله العظمی امام خمینی عنایت بفرماید، رزمندگان را به پیروزی نهایی برساند، شهدا را با حسین(ع) محشور کند، برای شادی روح همه ی شهدا بالاخص آیت الله بهشتی و همرزمانش آیت الله مدنی، آیت الله دستغیب، آیت الله اشرفی، آیت الله صدوقی، رجایی، باهنر، شهید عزیزمان ثقةالاسلام عمدة الطّلاب و المحصّلین آقای شیخ علیرضا زارع فاتحه بخوانیم. 

انسان بیماری های مختلفی دارد درونش که همین بیماری ها منشأ برای فسادهایی می شود. این بیماری ها که درون انسان هست در نهایت انسان را پوک می کند و موجب فلاکتش می شود و بعضی از این بیماری ها مسری نیز هست. 

چون دنبال هم صحبت داریم حواستان جمع باشد که ثوابش هم برای آقا علیرضا چون خودش در مقدّمه ی علم بوده إن شاء الله خوشش می آید. او هم خیلی دوست می داشت خدا رحمتش کند إن شاء الله، علیرضا خیلی دقیق بود تو درس خواندن و یاد گرفتن، از جمله برادران عزیزی که ما ـ من خودم که قابل نیستم - از اوّلی که آمد در مدرسه از او راضی بودم و یک خلافی ندیدم از درسش، از اخلاقش و به ظنّ قوی برادران طلبه به همین نحو بوده اند یکی از ایشان آقا علیرضا زارع بود. آن قدر متین بود که حتّی یک خنده ی بیخود از او ندیدم و نشنیدم، واقعاً یک ضایعه بود برای ما که این چه قدر می توانست استفاده برساند، چه قدر می تواست مفید باشد، حالا بالاخره با خونش امیدواریم که دوستان خوبی به وسیله ی خونش راهنمایی کند. 

خوش به حالت علیرضا که عمرت را در جهاد صرف کردی؛ هم در علم که کسی که طلب علم کند آن هم اگر تازه نرود در جبهه ها همین طور بمیرد شهید حساب می شود؛ اصلاً طلبه ای که در راه علم بمیرد شهید حساب می شود. اضافه در گروه مقاومت هم بودی، واقعاً هم عجیب بود این چه قدر نافع بود وجودش، رفتی و بالاخره عشق خدا به سرت افتاد؛ من هم به او اجازه نمی دادم، می گفتم حالا درس بخوان عمامه به سرت بگذار بیشتر می توانی در جبهه ها نافع باشی؛ نه این که بخواستیم بی اعتنا به جبهه باشیم؛ برادرانی که عمّامه سرشان بود گفتیم بروند؛ بلکه گفتیم سال دیگر عمّامه سرت بگذاری و بروی صبر بده. 

روزهای آخر بود تقریباً همه رفته بودند به جبهه، چند نفر آمده بودند در اتاق من از جمله ایشان (علیرضا) و چهار نفر دیگر، یک حال عجیبی بود یک حالی بود دیگر ما هم خجالت کشیدیم بالاخره اجازه گرفتند و رفتند؛ این هم عاشق خدا بود؛ عشق به شهادت و عشق به پروردگار اولویّت او و عمل خالص او؛ بردندش دیگه؛ خدا خواست ببردش؛ حالا بالاخره هر چه بود راحت شد و سعادت شد برای پدر و مادرش؛ واقعاً آقای زارع که ما خیلی از ایشان ممنون هستیم که خدا از ایشان تشکّر می کند؛ چون از وقتی آمدند حالشان عادی بود. اصلاً از جهتی یک شادی درونی که این افتخار نصیب فرزندشان شده است حس می شد، هر چند به ظاهر نبود، ولی من این جور فکر کردم و روی هم رفته خوشا به سعادتشان یقیناً برای شما نیز او شفاعت می کند؛ برای بابایش برای مادرش برای خواهرانش و برای برادرانش و برای دوستانش. إن شاء الله که دوستان عزیزش در گروه مقاومت سعی کنند که راه او را رها نکنند؛ اگر بتوانند گروه مقاومت را رها نکنند حتماً داشته باشند؛ با هم جلسات دینی داشته باشند برای خدا اطراف هم به یاد خدا جمع شوند و بعد هم هر کدامشان در وقتشان یک استعدادی می شد دنبال تحصیل علم بروند و در نهایت هم هدفشان حفظ حکومت اسلامی و مرجعیّت که إن شاء الله این انقلاب به دست حضرت مهدی(عج) برسد. 

یا حسین ابن علی، یا حسین خودت کمکمان کن که مرگمان شهادت در راه خودت باشد.

السّلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح الّتی حلّت بفنائک

علیک منّی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی اللّیل و النّهار

و لا جعله الله آخر العهد منّی لزیارتک

السّلام علی الحسین و علی علیّ بن الحسین و علی أولاد الحسین و علی أصحاب الحسین.

۱۳ مهر ۱۳۹۴ ۱۲:۵۷