زندگینامه شهید بزرگوار
حجّت الاسلام شیخ محمّد جعفر آقایی
شهید آقایی در سال 1348 در شیراز و در خانوادهای مذهبی و زحمتکش دیده به جهان گشود و از همان کودکی در دامان پرمهر و محبّت مادرش و زمزمههای آیات قرآن پرورش یافت و از سنّ سه سالگی با مسجد آشنا شد و از بیانات دلنشین و انسانساز شهید آیت الله دستغیب(ره) بهرهمند میشد. در سال 1356 شهید آقایی با صِغَر سنّی که داشت بطور مداوم در سخنرانیها و تظاهرات شبانه شرکت میکرد. در پیروزی انقلاب نقش فعالی ایفا کرد و پیامهای امام خمینی(ره) را در خانهها و منازل توزیع میکرد و چنان جسور و بیباک بود که خانواده را هر زمان نگران شهادت و یا اسارت در چنگال دژخیمان زمان شاه مینمود و در تصرف شهربانی شرکت داشت. در این مدّت هیچگاه از مدرسه و تحصیل غافل نبود. با آغاز جنگ تحمیلی و فرمان تاریخی امام(ره) مبنی بر شکست حصر آبادان روح بزرگ او باعث شد که به جبهه برود و درس و مدرسه را رها کرد و توسط بسیج به منطقه اعزام شد. بعد از مدّتی به عضویت سپاه پاسداران درآمد. حدود سه سال دائم در جبهه بود و در اکثر عملیاتها شرکت داشت. سرانجام عشق و علاقة او به ائمّة طاهرین(ع) و روحانیت در سال 63 او را به حوزة علمیه شهید نجابت کشاند و به آموختن علوم دینی پرداخت و از محضر استاد خویش حضرت آیتالله نجابت(ره) کسب فیض نمود و دو سال تمام دروس حوزوی را ادامه داد اما هرگاه جبهه نیاز پیدا میکرد شهید آقایی با سایر طلاّب حوزه به جبهه میرفتند تا اینکه این شهید عزیز در عملیات کربلای 4 و در دی ماه سال 1365 در سن هفده سالگی در منطقه شلمچه بر اثر اصابت خمپاره به پهلوی چپ او به فیض شهادت و به آرزوی قلبی خویش نائل آمد.
شهید آقایی در وصیت خود جملاتی را در باره استاد خود میگوید:
«بسم الله الرحمن الرحیم. العلماء ورثة الانبیاء. پس از حمد خدای منّان و نعمت رسول رحمان دیْنی را بر گردن خود دیدم که باید ادا کنم و آن قدردانی از استادم و مولایم و هادیم حضرت آیت الله العظمی نجابت است. پیرمرد جوان قلبی که در مدّت آشنایی حقیر با ایشان از نزدیک موجب تکامل روحی بنده شد. در این مدّت کوتاه نتوانستم او را بشناسم، بلکه اگر مدّت درازی را نیز با ایشان بودم باز نمیتوانستم بشناسم ایشان را. او عارفی ناشناخته است، عاشقی سرباخته، و زاهدی دل سوخته. مصداق این حدیث قدسی است که فرمود خدای عزیز: «عَبدی أَطِعْنی أَجعَلُک مِثلی» .
در چین و چروک جبینش خواندم که «لَیْسَ لِلاءِنْسانِ إلاّ' ما سَعی'» . در دستان پُرمهرش محبت را دیدم و آموختم. در چشمانش نگاه دلسوزانه را که از هر پدری دلسوزتر و در حرکت و سکونش تواضع را آموختم و در اعمال و افعالش اطمینان را. او مصداق آیة شریفة «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» میباشد. محاسن زیبا و سفیدش حاکی از سالها رنج و مشقّت در راه توحید و وحدانیت است... کسانی که ایشان را نمیشناسند چرا اظهار نظرهای بیمورد میکنند؟ آیا معتقد به چه چیزی هستند؟ نشستهاند و از دور نظر میدهند. مواظب باشند که مسؤولند در نزد خدای تعالی. آیا آنهایی که حکم قتل حلاّج را صادر کردند فقیه نبودند یا لعن مرحوم عارف بالله فیض کاشانی میکردند خیلی شان فقیه نبودند و هماکنون طاقت یک تفسیر عرفانی سورة حمد امام امّت را ندارند آیا بعضی از ایشان فقیه نیستند؟
خُب اینگونه فقهاء باید بدانند اگر آنها نمیفهمند دلیل بر اشتباه عارفان بحقّ نیست. باید گفت: ذهن و فکر شما نمیرسد و شما نمیفهمید، نه اینکه فلان عارف اشتباه کرده. اون آقای محترم عالمی که به مرحوم مولوی ایراد وارد میکند و میگوید مولوی حرف های خوب و در فراز بالایی دارد امّا اشتباههایی را هم دارد باید بداند که اشتباه نیست، نافهمی جنابعالیست اگر چه اینگونه مسائل موجب قوّت و زیادت رحمت پروردگار عالم بر این مردان و اولیاء خداست و لعن بر چنین اشخاصی موجب تعالی روح ایشان است و چیزی از ایشان کم نمیکند. لهذا برای افراد کمفهم دعا میکنم و طلب مغفرت میجویم و از اولیاء خدا بالاخص آیت الله العظمی نجابت طلب شفاعت روز قیامت را دارم».
پیام استاد بزرگوار حضرت آیت الله العظمی نجابت
به مناسبت شهادت شهید محمّدجعفر آقایی
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجّت الاسلام آقا شیخ محمّدجعفر آقایی، شهید عزیز، عالم ربّانی، عارف به رموز هستی و ولایت قدّس الله سرّه قریب دو سال در حوزه شهید محمّدحسین نجابت حاضر میشدند. صرف و نحو و شعر و ادب ایشان در ظرف دو سال به نهایت کمال رسید. علاوه بر آن حُسن قریحه و سرعت انتقال و ایمان راسخ و خلوص در ایشان به اندازه بیست سال خداوند به ایشان عطا فرمود. گاهگاهی از خصائص موجودات و جهت ربّانیت موجودات محظوظ و متوجّه میشدند. سرعت ترقی ایشان در جهت روح و شعور و ادراک فوق العاده بود. بالاخص ذاکر حضرت سید الشهدا علیه آلاف التحیّة و الثناء شده بودند که روضه خواندن ایشان در اثر خلوصشان بسیار دلنشین و مقبول قطعی حضرت سیّد الشهداء سلام الله علیه گردیده بود.
طوبی له و حسن مآب.
حسنعلی نجابت