هدر اصلی سایت

محرّمات احرام

و آن چند امر است:

اوّل: شکار صحرایى که وحشى باشد، مگر در صورتى که ترس داشته باشد از آزار آن. و در اینجا مسائلى است:

 

(300)م - خوردن گوشت شکار بر محرم حرام است چه خودش شکار کند یا غیر خودش، چه محرم شکار کند یا غیر خودش، چه محرم شکار کند یا غیر محرم.

 

(301)م - نشان دادن شکار را به شکارچى حرام است و همین طور اعانت او به هر نحوى حرام است.

 

(302)م - اگر محرمى صید را ذبح کند در حکم میته خواهد بود بنابر مشهور، و به احتیاط واجب هم درباره محرم و هم مُحل.

 

(303)م - شکار دریایى مانع ندارد، و آن حیوانى است که تخم و جوجه هر دو را در دریا کند.

 

(304)م - ذبح و خوردن حیوانات اهلى مثل مرغ خانگى و گاو و گوسفند و شتر مانع ندارد.

 

(305)م - پرندگان، جزء شکار صحرایى مى‏باشند و ملخ نیز در حکم شکار صحرایى است.

 

(306)م - احتیاط واجب آن است که زنبور را نکشد اگر قصد اذیت محرم را نداشته باشد.

 

(307)م - نگاه داشتن صید حرام است اگرچه خودش مالک آن باشد.

 

(308)م - اگر پرنده‏اى که نزد او است «پر» در نیاورده یا پر او را چیده‏اند واجب است آن را حفظ کند تا پر در آورد و آن را رها کند، بلکه احتیاط واجب است حفظ بچّه صید مثل آهو برّه تا بزرگ شود و آن را رها کند.

 

(309)م - هر شکارى که حرام است، جوجه و تخم آن نیز حرام است. بدان که در شکار، احکام بسیار است و چون چندان محلّ حاجت نیست از بیان آنها خوددارى شد.

 

دوم: جماع کردن با زن و بوسیدن و دست بازى کردن و همچنین در آغوش گرفتن با شهوت، و نگاه به شهوت، بلکه هر نحو لذّت و تمتّعى بردن.

 

(310)م - اگر کسى در احرام عمره تمتّع از روى علم و عمد با زن چه در قُبُل و چه در دُبر و یا با مرد جماع کند ظاهراً عمره‏اش باطل نشود و لکن موجب کفّاره است که بیان آن مى‏آید، و احتیاط مستحب است که اگر این عمل پیش از سعى واقع شد عمره را تمام کند و آن را دومرتبه بجا آورد، و اگر وقت تنگ است حج اِفراد بجا آورد و بعد از آن عمره مفرده بجا آورد، و احتیاط بیشتر آن است که سال دیگر حج را اعاده کند.

 

(311)م - اگر در عمره تمتّع این عمل را از روى علم و عمد پس از سعى مرتکب شود کفّاره بر او واجب مى‏شود، و کفّاره بنابر احتیاط واجب یک شتر است چه ثروتمند باشد یا نباشد.

 

(312)م - اگر در احرام حج این عمل را از روى علم و عمد بجا آورد اگر قبل از وقوف به عرفات بوده حج او فاسد است مسلّماً، و اگر بعد از وقوف به عرفات و قبل از وقوف به مشعر الحرام بوده، حج او فاسد است بنابر اقوى، و در هر دو صورت کفّاره آن یک شتر است.

 

(313)م - در این دو صورت که حج فاسد شد باید حج را تمام کند و در سال دیگر نیز حج بجا آورد.

 

(314)م - اگر این عمل بعد از وقوف به عرفات و مشعر واقع شد دو صورت دارد:

یکى آنکه قبل از تمام شدن شوط سوم طواف نساء مرتکب شده، در این صورت حج او صحیح است، و فقط باید کفّاره بدهد.

دوم آنکه بعد از تمام شدن شوط سوم طواف نساء مرتکب شده، پس حج او صحیح است و کفّاره هم ندارد بنابر اقوى.

 

(315)م - اگر غیر زن خود را از روى شهوت ببوسد کفّاره آن یک شتر است، و اگر بدون شهوت ببوسد کفّاره آن یک گوسفند است. و احتیاط مستحب آن است که یک شتر کفّاره بدهد. ولى اگر زن خودش را با شهوت ببوسد در صورت خروج منى یک شتر و بدون خروج منى یک گوسفند کفّاره بدهد.

 

(316)م - اگر عمداً نگاه کند به غیر زن خود و انزالش شود اگر مى‏تواند یک شتر کفّاره بدهد، و اگر نمى‏تواند یک گاو، و اگر آن را هم نمى‏تواند یک گوسفند کفّاره بدهد.

 

(317)م - اگر محرم نگاه کند به زن خود از روى شهوت و انزالش شود یک شتر کفّاره بدهد، ولى اگر از روى شهوت نباشد کفّاره ندارد.

 

(318)م - اگر کسى با زن دست بازى کند به شهوت و انزالش نشود یک گوسفند کفّاره آن است، و اگر انزالش شود احتیاط آن است که یک شتر کفّاره بدهد اگرچه کفایت گوسفند، خالى از قوّت نیست.

 

(319)م - هر یک از این امور که موجب کفّاره است اگر با جهل به مسأله یا از روى غفلت یا از روى نسیان واقع شود به عمره و حج او ضرر نمى‏رساند و بر شخص کفّاره نیست.

(320)م - اگر مردى با زن خود که مُحرم است از روى اجبار جماع کند، بر زن چیزى نیست، و مرد باید علاوه بر کفّاره خود کفّاره زن را هم بنا بر احتیاط واجب بدهد، و اگر زن از روى رضایت جماع دهد کفّاره بر خود اوست، و مرد باید کفّاره خودش را بدهد، و کفّاره‏اى که باید بدهند گذشت.

 

سوم: عقد کردن زن از براى خود یا غیر، چه آن غیر، احرام بسته باشد یا نبسته باشد و مُحِل باشد.

 

(321)م - جایز نیست شخص محرم شاهد شود از براى عقد، گرچه آن عقد براى غیر محرم باشد.

 

(322)م - احتیاط آن است که شهادت ندهد بر عقد اگرچه شاهد عقد شده باشد، در حال محرم نبودن، اگرچه جایز بودن آن خالى از قوّت نیست.

 

(323)م - اقوى آن است که خواستگارى کردن در حال احرام جایز است. و احتیاط در ترک است.

 

(324)م - رجوع کردن به زنى که طلاق رجعى داده است مانع ندارد.

 

(325)م - اگر زنى را در حال احرام براى خود عقد کند با علم به مسأله، آن زن بر او حرام دائمى مى‏شود.

 

(326)م - اگر زنى را با جهل به مسأله براى خود عقد کند عقدى که کرده است باطل است، لکن حرام دائمى نمى‏شود، ولى احتیاط آن است که آن زن را نگیرد خصوصاً اگر با او نزدیکى کرده باشد.

 

(327)م - ظاهراً فرقى بین زن عقدى و صیغه‏اى نیست در احکامى‏که ذکر شد.

 

(328)م - احتیاط آن است که زن اگر احرام بسته باشد و مرد محرم نباشد و عقد کند او را، با او نزدیکى نکند و طلاق دهد او را، و در صورت علم به مسأله او را طلاق دهد، و با او هیچ وقت ازدواج نکند.

 

(329)م - اگر کسى زنى را براى مُحرمى عقد کند و مُحرم دخول کند، اگر هر سه عالم به حکم و موضوع باشند بر هر کدام یک شتر کفّاره است، و اگر دخول نکند کفّاره نیست، و در این حکم فرق نیست بین آن که زن و عاقد مُحِل باشند یا مُحرم، و اگر بعضى از آنها حکم را مى‏دانند و بعضى نمى‏دانند بر آنکه مى‏داند کفّاره است.

 

چهارم: استمناء یعنى طلب بیرون آمدن منى کردن به دست یا غیر آن هر چند به خیال باشد یا به بازى کردن با زن خود یا دیگرى به هر نحو باشد، پس اگر منى خارج شود کفّاره آن یک شتر است، امّا استمناء موجب بطلان عمره یا حج نمى‏شود.

 

 پنجم: استعمال عطریّات است از قبیل مشک و زعفران و کافور و عود و عنبر، بلکه مطلق هر قسم که باشد.

 

و در اینجا چند مسأله است:

(330)م - مالیدن عطر بر بدن و لباس جایز نیست و همین طور پوشیدن لباسى که بوى عطر مى‏دهد اگرچه قبلاً به آن عطر مالیده شده باشد.

 

(331)م - خوردن چیزى که در آن چیزى است که بوى خوش مى‏دهد مثل زعفران جایز نیست.

 

(332)م - اگر به پوشیدن لباس یا خوردن غذایى که بوى خوش مى‏دهد اضطرار پیدا کند بنا بر احتیاط واجب بینى خود را بگیرد که بوى خوش به آن نرسد.

 

(333)م - بنا بر احتیاط واجب از گُلها یا سبزیهایى که بوى خوش مى‏دهد اجتناب کند، مگر بعضى انواع که صحرایى است، مثل «بومادران» و «درمنه» و «خزامى» که مى‏گویند از خوشبوترین گلها است.

 

(334)م - بنا بر احتیاط واجب از «دارچینى» و «زنجبیل» و «هل» و امثال آنها اجتناب کند.

 

(335)م - از میوه‏هاى خوشبو از قبیل سیب و به، اجتناب لازم نیست، و خوردن و بوییدن آنها مانع ندارد، لکن احتیاط آن است که بوییدن را ترک کند.

 

(336)م - اقوى حرمت گرفتن دماغ است از بوى بد، لکن فرار کردن از بوى بد به تند رفتن عیب ندارد.

 

(337)م - خرید و فروش عطریات اشکال ندارد لکن نباید آنها را براى امتحان بو کند یا استعمال کند.

 

(338)م - کفّاره استعمال بوى خوش، یک گوسفند است بنابر احتیاط واجب.

 

(339)م - مشهور آن است که استعمال «خَلوق کعبه» - که کعبه را به آن خوشبو مى‏کنند - حرام نیست، لکن چون معلوم نیست که خَلوق چیست احتیاط مستحب آن است که اجتناب کند از بوى خوشى که در کعبه است.

 

(340)م - اگر بوى خوش را مکرّر استعمال کرد در وقت واحد بعید نیست یک گوسفند کفایت کند، لکن احتیاط در تعدّد است، و اگر در اوقات متعدّده استعمال کرد احتیاط ترک نشود، و اگر بعد از استعمال کفّاره داد و باز استعمال کرد واجب است که باز کفّاره بدهد.

 

ششم: پوشیدن چیز دوخته مثل پیراهن و زیرجامه و قبا و امثال آنها.

 

و در اینجا چند مسأله است:

(341)م - چیزهایى که شبیه به دوخته است مثل پیراهن‏هایى که با چرخ یا دست مى‏بافند یا چیزهایى را که با نمد، به شکل بالاپوش مى‏مالند مثل کلیجه و پستک و کلاه و غیر آن، جایز نیست پوشیدن آنها.

 

(342)م - بنا بر احتیاط مستحب از مطلق دوخته اجتناب کند هر چند کم باشد، مثل کمربند دوخته و شب کلاه.

 

(343)م - همیانى را که در آن پول مى‏گذارند اشکال ندارد به کمر ببندد، هر چند دوخته باشد، و بهتر آن است که قسمى کند که بى گره باشد.

 

(344)م - فتق بند اگر دوخته باشد براى ضرورت جایز است ببندد و کفّاره ندارد.

 

(345)م - اگر به لباس دوخته احتیاج پیدا کرد جایز است بپوشد، ولى‏کفّاره باید بدهد.

 

(346)م - جایز است گره زدن لباس احرام را، ولى احتیاط در گره نزدن است، و احتیاط واجب آن است که لنگ را به گردن گره نزنند.

 

(347)م - جایز است که لباس احرام را با سوزن یا چیز دیگر بعضى را به بعضى وصل کند، گرچه احتیاط در ترک است.

 

(348)م - از براى زنها جایز است لباس دوخته هر قدر مى‏خواهند بپوشند و کفّاره ندارد، بلى جایز نیست از براى آنها پوشیدن «قفازین» و آن چیزى بوده که زنهاى عرب در آن پنبه مى‏گذاشتند و دست مى‏کردند براى حفظ از سرما.

 

(349)م - کفّاره پوشیدن لباس دوخته، یک گوسفند است.

 

(350)م - اگر مُحرم چند قسم لباس دوخته بپوشد مثل پیراهن و قبا و عبا براى هر یک باید کفّاره بدهد اگر تعدّد پوشیدن صدق کند، و احتیاط واجب آن است که اگر آنها را توى هم کرد و یک دفعه پوشید، باز براى هر یک کفّاره بدهد.

 

(351)م - اگر از روى اضطرار لباسهاى متعدّد پوشید، کفّاره ساقط نمى‏شود مگر اینکه موجب عسر و حرج شود.

 

(352)م - اگر یک قسم لباس بپوشد مثل پیراهن و کفّاره بدهد و باز پیراهن دیگر بپوشد یا آن را که پوشیده، بکَند و باز بپوشد باید براى دفعه دیگر نیز کفّاره بدهد.

 

(353)م - احتیاط واجب آن است که اگر چند لباس از یک نوع بپوشد، مثل چند قبا یا چند پیراهن، چه در یک مجلس یا در چند مجلس، اگر تعدّدِ پوشیدن صدق کند براى هر کدام کفّاره بدهد.

 

هفتم: سرمه کشیدن به سیاهى که در آن زینت باشد، هر چند قصد زینت نکند، و احتیاط واجب اجتناب از مطلق سرمه است که در آن زینت باشد، بلکه اگر بوى خوش داشته باشد بنابر اقوى حرام است.

 

و در اینجا چند مسأله است:

(354)م - حرام بودن سرمه کشیدن به زن اختصاص ندارد و براى‏مرد نیز حرام است.

 

(355)م - در سرمه کشیدن کفّاره نیست، لکن اگر در سرمه بوى خوش باشد احتیاط کفّاره دادن است.

 

(356)م - در صورتى که احتیاج داشته باشد به سرمه کشیدن، مانعى‏ندارد.

 

هشتم: نگاه کردن در آینه.

 

و در اینجا چند مسأله است:

(357)م - در این حکم فرقى بین زن و مرد نیست.

 

(358)م - نگاه کردن به اجسام صاف صیقل داده شده که عکس در آن پیداست و نگاه کردن در آب صاف اشکال ندارد.

 

(359)م - عینک زدن اگر زینت نباشد اشکال ندارد، ولى اگر زینت محسوب شود جایز نیست.

 

(360)م - در نظر کردن به آینه کفّاره نیست لکن مستحب است که بعد از نگاه کردن لبّیک بگوید.

 

(361)م - اگر در اتاقى که ساکن است آینه باشد و بداند که گاهى چشم او سهواً به آینه مى‏افتد اشکال ندارد، لکن احتیاط آن است که آن را بردارد یا چیزى روى آن بیندازد.

 

(362)م - جایز نیست در آینه به خودش نگاه کند، امّا اگر شخص یا چیز دیگرى را نگاه کند یا به خودِ آینه نگاه کند اشکال ندارد.

 

نهم: پوشیدن موزه و چکمه و گیوه و جوراب و آنچه شبیه به کفش و جوراب باشد.

 

و در اینجا چند مسأله است:

(363)م - این حکم اختصاص به مردان دارد و براى زن مانع ندارد.

 

(364)م - اگر مرد محتاج شود به پوشیدن چیزى که روى پا را مى‏گیرد احتیاط واجب آن است که روى آن را شکاف دهد.

(365)م - در پوشیدن آنچه روى پا را مى‏گیرد کفّاره نیست.

 

دهم: فسوق است و آن اختصاص به دروغ گفتن ندارد. بلکه فحش دادن و فخر کردن به دیگران نیز فسوق است. براى فسوق کفّاره نیست و فقط باید استغفار کند، و مستحب است چیزى کفّاره بدهد و اگر گاو ذبح کند بهتر است.

 

یازدهم: جدال است و آن گفتن «لا و اللَّه» و «بلى و اللَّه» است.

 

و در اینجا چند مسأله است:

(366)م - آنکه گفتن کلمه «لا» و کلمه «بلى» و در سایر لغات مترادف آن مثل «نه» و «آرى» دخالتى در جدال ندارد، بلکه قسم خوردن در مقام اثبات مطلب یا ردّ غیر، جدال است.

 

(367)م - قسم اگر به لفظ «اللَّه» باشد یا مترادف آن مثل «خدا» در زبان فارسى جدال است، و امّا قسم به غیر خدا به هر کس باشد ملحق به جدال نیست.

 

(368)م - احتیاط مستحب الحاق سایر اسماء اللَّه به لفظ جلاله است، پس اگر کسى قسم بخورد به «رحمان» و «رحیم» و «خالق سماوات و ارض»، جدال محسوب مى‏شود به احتیاط واجب.

 

(369)م - در مقام ضرورت براى اثبات حقّى یا ابطال باطلى جایز است قسم بخورد به جلاله و غیر آن و نیز براى اظهار محبّت و اکرام مؤمن جایز است قسم بخورد.

 

(370)م - اگر در جدال راستگو باشد در کمتر از سه مرتبه چیزى بر او نیست مگر استغفار، و در سه مرتبه کفّاره باید بدهد، و کفّاره آن یک گوسفند است.

 

(371)م - اگر در جدال دروغگو باشد در مرتبه اول یک گوسفند و در مرتبه دوم یک گوسفند دیگر و در مرتبه سوم یک گاو کفّاره دهد.

 

(372)م - اگر در جدال به دروغ در دفعه اوّل یک گوسفند کفّاره ذبح کرد اگر بعد از آن جدال کند به دروغ کفّاره آن یک گوسفند است.

 

(373)م - اگر به دروغ دو مرتبه جدال کرد و دو گوسفند براى کفّاره ذبح نمود، و باز یک مرتبه دیگر جدال به دروغ کرد، ظاهراً یک گوسفند کفّاره اوست. و اگر بعد از ذبح گوسفند دو مرتبه دروغ گفت و جدال کرد ظاهراً یک گوسفند کفّاره آن است.

 

(374)م - اگر به راست جدال کرد بیشتر از سه مرتبه هر چند باشد یک گوسفند کفّاره است مگر آنکه بعد از سه مرتبه کفّاره بدهد، در این صورت اگر سه مرتبه دیگر جدال کند به راست باید یک گوسفند ذبح کند.

 

(375)م - اگر به دروغ ده مرتبه یا بیشتر جدال کند کفّاره یک گاو است ظاهراً، مگر آنکه پس از سه مرتبه یا زیادتر، کفّاره را ذبح کند که در این صورت در دفعه اوّل گوسفند و در دفعه دوم گوسفند دیگر و در دفعه سوم گاو بعنوان کفّاره است.

 

دوازدهم: کشتن جانورانى که در بدن ساکن مى‏شوند مثل شپش و کک و کنه که در بدن حیوان است.

 

(376)م - انداختن شپش و کک از بدن جایز نیست.

 

(377)م - نقل دادن آن از مکانى که محفوظ است به جایى که از آن ساقط شود و بیفتد جایز است، هر چند احتیاط به ترک این کار خوب است.

 

(378)م - احتیاط مستحب آن است که آن را از محلّى به محلّ دیگر از بدن نقل ندهند اگر مکان اوّل محفوظتر باشد.

 

(379)م - بعید نیست که در کشتن یا انتقال دادن کفّاره نباشد، لکن احتیاطاً یک کف از طعام صدقه بدهد.

 

سیزدهم: انگشتر به دست کردن به جهت زینت و اگر براى‏استحباب باشد مانع ندارد.

 

و در اینجا چند مسأله است:

(380)م - اگر انگشتر به دست کند نه براى زینت و نه براى‏استحباب مثل آن که براى خاصیتى به دست کند اشکال ندارد.

 

(381)م - احتیاط واجب آن است که محرم «حنا» براى زینت نبندد بلکه اگر زینت باشد ولو قصد نکند، احتیاط در ترک است بلکه حرمت آن در هر دو صورت خالى از وجه نیست.

 

(382)م - اگر قبل از احرام مى‏خواهد «حنا» ببندد در صورتى که مى‏داند اثرش تا حال احرام باقى مى‏ماند بنابر احتیاط واجب از آن خوددارى کند.

 

(383)م - انگشتر به دست کردن و حنا بستن کفّاره ندارد.

 

چهاردهم: پوشیدن زیور است براى زن به جهت زینت.

 

و در اینجا چند مسأله است:

(384)م - اگر زیور زینت باشد احتیاط واجب آن است که ترک کند هر چند قصد تزئین نداشته باشد بلکه حرمت آن خالى از قوّت نیست.

 

(385)م - زیورهایى را که عادت داشته به پوشیدن آن قبل از احرام، لازم نیست براى احرام بیرون بیاورد.

 

(386)م - زیورهایى را که عادت داشته به پوشیدن آن نباید به مرد نشان دهد حتّى به شوهر خود.

 

(387)م - پوشیدن زیور حرام است ولى کفّاره ندارد.

 

پانزدهم: روغن مالیدن است به بدن.

 

و در آن چند مسأله است:

(388)م - احوط بلکه اقوى حرام بودن مالیدن روغن است اگرچه بوى خوش در آن نباشد.

 

(389)م - جایز نیست روغنى که بوى خوش در آن است استعمال کند پیش از احرام اگر اثرش باقى مى‏ماند تا وقت احرام.

 

(390)م - اگر از روى اضطرار و احتیاج روغن بمالد عیبى ندارد.

 

(391)م - خوردن روغن مانع ندارد اگر در آن بوى خوش مثل زعفران نباشد.

 

(392)م - اگر در روغن بوى خوش نباشد در مالیدن آن کفّاره نیست.

 

(393)م - اگر در روغن بوى خوش باشد کفّاره آن یک گوسفند است، امّا در حال اضطرار کفّاره ندارد.

 

شانزدهم: ازاله مو است از بدن خود یا غیر خود چه مُحرم باشد چه مُحِل.

 

و در آن چند مسأله است:

(394)م - در حرمت ازاله مو فرقى نیست میان کم و زیاد بلکه ازاله یک مو نیز حرام است.

 

(395)م - ازاله مو اگر از روى ضرورت باشد عیب ندارد، مثل زیادى‏شپش و درد سر و موى چشم که اذیت مى‏کند.

 

(396)م - اگر در وقت غسل یا وضو مویى بدون قصد کنده شود اشکال ندارد.

 

(397)م - در ازاله مو فرقى نیست بین تراشیدن یا نوره مالیدن یا کندن یا قیچى کردن و غیر آن.

 

(398)م - کفّاره سر تراشیدن اگر به جهت ضرورت باشد دوازده «مُدّ» طعام است که باید به شش مسکین بدهد، یا سه روز، روزه بگیرد، یا یک گوسفند قربانى کند. و «مُدّ» یک چارک (ده سیر) است تقریباً.

 

(399)م - اگر تراشیدن از روى ضرورت نباشد واجب است که یک گوسفند کفّاره بدهد.

 

(400)م - اگر از زیر هر دو بغل خود ازاله مو کند، باید یک گوسفند کفّاره بدهد، امّا اگر از زیر یک بغل ازاله مو کند کفّاره آن اطعام سه مسکین است.

 

(401)م - واجب است که اگر موى سر را ازاله کند به غیر تراشیدن کفّاره تراشیدن را بدهد.

 

(402)م - اگر دست بکشد به سر یا ریش خود و یک مو یا بیشتر بیفتد احتیاط آن است که یک کف طعام صدقه بدهد.

 

هفدهم: پوشانیدن مرد است سر خود را به هر چه او را بپوشاند.

 

و در اینجا چند مسأله است:

(403)م - احتیاط واجب آن است که سر را به چیزهاى غیر پوششى‏هم نپوشاند، مثل گل و حنا و دوا و پوشال و غیر اینها.

 

(404)م - احتیاط واجب آن است که چیزى بر سر نگذارد مثل بار براى حمل که سر به آن پوشیده شود.

 

(405)م - جایز است به بعض بدن خود، سر را بپوشاند، مثل آن که دستها را روى سر بگذارد، لکن احتیاط در ترک است.

 

(406)م - جایز نیست سر را زیر آب کند بلکه بنا بر احتیاط مستحب زیر مایع دیگرى مثل گلاب و سرکه و غیر آن نیز نکند.

 

(407)م - در حکم سر است بعض سر، پس نباید بعض سر را هم بپوشاند و نه زیر آب کند، و بنابر احتیاط مستحب زیر مایع دیگرى نیز نکند.

 

(408)م - گوشها بنابر احتیاط واجب از سر محسوب مى‏شود؛ پس نباید آنها را پوشانید.

 

(409)م - پوشانیدن رو براى مردان مانع ندارد و از سر محسوب نیست، پس در وقت خواب مانعى از پوشاندن آن نیست.

 

(410)م - گذاشتن بند خیک آب بر سر از حکم پوشش استثنا شده و مانع ندارد.

 

(411)م - دستمالى را که براى سردرد به سر مى‏بندد عیب ندارد.

 

(412)م - گذاشتن سر روى بالش براى خوابیدن مانع ندارد.

 

(413)م - اگر پارچه‏اى را روى کمانى بیندازند، به نحوى که بالاى سر باشد و سر را زیر آن کنند براى حفظ از پشه مانعى ندارد و همچنین رفتن در پشه بند اشکال ندارد.

 

(414)م - زیر دوش حمّام رفتن براى مُحرم مانع ندارد، لکن زیر آبشارى که سر را فراگیرد جایز نیست.

 

(415)م - اگر سر را شست نباید با حوله و دستمال خشک کند، و بعض سر هم در حکم همه است.

 

(416)م - در وقت خوابیدن مرد نباید سر خود را بپوشاند، و اگر بدون التفات پوشانید باید فوراً آن را باز کند، و همین طور اگر از روى فراموشى پوشانید واجب است فوراً سر را باز کند، و مستحب است تلبیه بگوید بلکه احوط است گفتن آن.

 

(417)م - در پوشاندن سر چه کل سر چه بعض آن کفاره واجب نیست اگر چه موافق احتیاط استحبابى است.

 

هیجدهم: پوشانیدن زن است روى خود را به نقاب و روبند و برقع.

 

و در اینجا چند مسأله است:

(418)م - پوشانیدن رو را به هر چیز اگر چه چیزهاى غیر متعارف باشد مثل پوشال و گل و چیزهاى دیگر جائز نیست بنابر احتیاط، و جایز نیست با بادبزن روى خود را بپوشاند.

 

(419)م - بنا بر احتیاط واجب بعض رو در حکم تمام آن است و نباید آن را بپوشاند.

 

(420)م - اگر دستهاى خود را روى صورت بگذارد مانع ندارد.

 

(421)م - اگر روى خود را براى خوابیدن روى بالش بگذارد مانع ندارد.

 

(422)م - واجب است براى نماز سر را بپوشاند، و مقدّمتاً براى پوشانیدن سر کمى از اطراف رو را بپوشاند، لکن واجب است بعد از نماز فوراً آن را باز کند.

 

(423)م - جایز است براى روى گرفتن از نامحرم چادر یا جامه را که به سر افکنده پایین بیندازد تا محاذى بینى، بلکه چانه، بلکه در صورت احتیاج تا گردن، و چیزى بر او نیست.

 

(424)م - بهتر آن است که آن چیزى را که در موقع حاجت از سر پایین مى‏اندازد با دست یا چیز دیگر دور از رو نگه دارد که به صورت نچسبد، بلکه این کار احوط است.

 

(425)م - بعضى براى دور نگه داشتن جامه را از صورت، کفّاره لازم دانسته‏اند، و آن احوط است گرچه اقوى واجب نبودن آن است.

 

(426)م - در نقاب انداختن و پوشاندن رو به هر نحو که باشد کفّاره لازم نیست گرچه موافق احتیاط است.

 

نوزدهم: سایه قرار دادن مرد است بالاى سر خود.

 

و در اینجا چند مسأله است:

(427)م - سایه قرار دادن جایز نیست از براى مردان، و براى زنها و بچّه‏ها جایز است، و کفّاره هم ندارد.

 

(428)م - حرام بودن سایه قرار دادن بالاى سر مختص به حال منزل طى کردن است، و امّا در حالى که در محلّى منزل کرد در منى باشد یا غیر آن زیر سایه رفتن مانع ندارد، و با چتر و مثل آن سایه بر سر قرار دادن مانع ندارد اگرچه در حال راه رفتن باشد پس مانع ندارد که در منى از چادر خود تا محلّى که ذبح مى‏کنند یا محلّى که رمى جمرات مى‏کنند با چتر برود گرچه احتیاط مستحب ترک است در حال راه رفتن.

 

(429)م - فرق نیست در حرام بودن سایه قرار دادن در وقت طى‏کردن منزل بین آن که در محملى باشد که روپوش دارد یا در اتومبیل سرپوشیده یا در هواپیما یا زیر سقف کشتى باشد.

 

(430)م - احتیاط آن است که در وقت طىّ منزل، به پهلوى محمل یا هر چیزى که بالاى سر او باشد استظلال نکند، اگرچه جایز بودن آن خالى از قوّت نیست.

 

(431)م - کسانى که از تهران یا جاى دیگر مى‏خواهند به مکّه مشرف شوند با هواپیما، اگر نذر کنند براى احرام بستن از تهران، نذر آنها صحیح است و باید محرم شوند، امّا اگر مى‏دانند که در صورت چنین نذرى به محرّمات احرام مبتلا مى‏شوند صحّت نذر آنها محلّ اشکال است.

 

(432)م - کسى که نذر کرد از تهران یا جاى دیگر محرم شود باید محرم شود، و حتّى الامکان باید از راهى برود که زیر سایه در طىّ منزل قرار نگیرد. و اگر راهى نباشد که در طول روز زیر سقف قرار نگیرد در صورت التفات به این مطلب پیش از نذر، صحّت نذر او محلّ اشکال است.

 

(433)م - کسانى که مى‏خواهند با هواپیما به مکّه بروند لازم است با هواپیما به مدینه بروند، و از آنجا در مسجد شجره محرم شوند و با اتومبیلى که سقف ندارد به مکّه بروند و یا آنکه بروند جدّه به قصد رفتن به جحفه و در صورت امکان بروند به جحفه و از آنجا محرم شوند و با اتومبیل بى‏روپوش بروند به مکّه معظّمه، و اگر رفتن به میقات امکان نداشت با نذر از جدّه محرم شوند. و بهتر آن است که در «حدّه» هم که بین جدّه و مکّه است تجدید احرام کنند.

 

(434)م - نشستن در زیر سقف در حال طىّ منزل در شب خلاف احتیاط است گرچه جایز بودن آن به نظر بعید نیست. بنابراین بعید نیست جایز بودن نشستن محرم در هواپیمایى که شب حرکت مى‏کند.

 

(435)م - در جایز نبودن سایه بالاى سر قرار دادن فرق نیست بین سواره و پیاده.

 

(436)م - کسانى که کشتى سوار مى‏شوند در حال احرام زیر سقف آن نباید بروند، لکن در کنار دیوار کشتى که سایه است اشکالى ندارد.

 

(437)م - استظلال در وقت طىّ منزل براى عذرى مثل شدّت گرما یا شدّت سرما یا بارندگى جایز است، لکن باید کفّاره بدهد.

 

(438)م - کفّاره سایه قرار دادن در حال طىّ منزل یک گوسفند است چه با عذر سایه افکنده باشد چه با اختیار.

 

(439)م - اقوى کفایت یک گوسفند است در احرام عمره، هر چند بیش از یک مرتبه سایه قرار داده باشد، و یک گوسفند است در احرام حج، هر چند بیش از یک مرتبه استظلال کرده باشد.

 

بیستم: بیرون آوردن خون است از بدن خود.

 

و در اینجا چند مسأله است:

(440)م - بیرون آوردن خون از بدن دیگرى مثل حجامت کردن او یا دندان او را کشیدن حرام نیست.

 

(441)م - جایز نیست به مثل خراشیدن بدن خون از آن بیرون آورد، و همین طور به مسواک نمودن، خون از بن دندانها بیرون آورد.

 

(442)م - جایز است در حال احتیاج خون بگیرد به حجامت و غیر آن، و همین طور خون دمل را بیرون آوردن در حال احتیاج و جرب را خاراندن در صورتى که موجب آزار است، اگرچه از آن خون درآید.

 

(443)م - خون از بدن در آوردن کفّاره ندارد.

 

بیست و یکم: ناخن گرفتن.

 

و در آن چند مسأله است:

(444)م - جایز نیست بعض ناخن را هم بگیرد مگر آنکه موجب آزار شود، مثل آن که بعض آن افتاده باشد و بعض دیگر موجب آزار او باشد.

 

(445)م - جایز نیست ناخن پا را هم بگیرد چنانچه جایز نیست ناخن دست را بگیرد.

 

(446)م - فرقى نیست بین آلات ناخن گیرى قیچى باشد یا چاقو یا ناخن گیر، و احتیاط واجب آن است که ازاله ناخن نکند به هیچ وجه حتّى به سوهان و دندان.

 

(447)م - اگر انگشت زیادى داشته باشد بنا بر احتیاط واجب جایز نیست ناخن آن را بگیرد، و همچنین اگر دست زیادى داشته باشد احتیاط آن است که ناخن آن را نگیرد.

 

(448)م - اگر یک ناخن از دست یا پا بگیرد یک مُدّ طعام باید کفّاره بدهد، و براى هر ناخن دست تا به ده نرسیده باید یک مُدّ طعام بدهد، و همچنین در ناخنهاى پا.

 

(449)م - اگر تمام ناخن دستها و پاها را در یک مجلس بگیرد یک گوسفند کفّاره آن است.

 

(450)م - اگر ناخن دستها را تماماً بگیرد در یک مجلس یا چند مجلس و در محلّ دیگر یا چند محلّ دیگر ناخن پاها را بگیرد دو گوسفند کفّاره آن است.

 

(451)م - اگر تمام ناخن دستها را بگیرد و ناخن پاها را کمتر از ده ناخن بگیرد یک گوسفند براى ناخن دست و براى هر یک از ناخنهاى پا یک مُدّ طعام باید بدهد و همچنین است اگر ناخن پاها را بگیرد تماماً و ناخن دستها را کمتر از ده بگیرد.

 

(452)م - اگر پنج ناخن از پا بگیرد و پنج ناخن از دست، براى هر یک باید یک مد طعام کفّاره بدهد، و همچنین است اگر کمتر از ده، در هر یک از دست و پا بگیرد براى هر یک باید کفّاره بدهد.

 

(453)م - کسى که بیشتر از ده ناخن دارد اگر تمام را بگیرد باید یک گوسفند بدهد، و احتیاط مستحب آن است که براى ناخن زیادى از ده تا، براى هر یک، یک مُدّ طعام کفّاره بدهد.

 

(454)م - اگر کسى که بیشتر از ده ناخن دارد ده ناخن اصلى را بگیرد احتیاط واجب آن است که یک گوسفند بدهد، و اگر بعضى از ناخنهاى اصلى را و بعضى از ناخنهاى زیادى را بگیرد براى ناخنهاى اصلى یک مُدّ طعام بدهد و براى زیادیها احتیاط مستحب آن است که کفّاره بدهد.

 

(455)م - اگر تمام ناخنهاى دست را گرفت و کفّاره آن را داد و بعد در همان مجلس ناخنهاى پا را تماماً گرفت باید یک گوسفند دیگر کفّاره بدهد.

 

(456)م - اگر کسى کمتر از ده ناخن داشت و تمام آن را گرفت براى‏هر یک، یک مُدّ طعام باید بدهد، و احتیاط مستحب آن است که یک گوسفند ذبح کند.

 

(457)م - اگر محتاج باشد به گرفتن ناخن احتیاط واجب آن است که کفّاره به همان نحو که ذکر شد بدهد.

 

بیست و دوم: کندن دندان است هر چند خون نیاید بنابر احتیاط مستحب، و احتیاط مستحب آن است که یک گوسفند کفّاره بدهد.

 

بیست و سوم: کندن یا بریدن درخت یا گیاهى که در حرم روییده باشد.

 

و در اینجا چند مسأله است:

(458)م - اگر گیاه یا درختى در منزل محرم روییده باشد بعد از آنکه منزل او شده پس اگر آن را خودش کاشته باشد جایز است آن را بکند.

 

(459)م - اگر درختى در منزل او روییده، بعد از آنکه منزل او شده، لکن خودش آن را نکاشته باشد احتیاط آن است که آن را قطع نکند، گرچه اقوى جواز است.

 

(460)م - اگر گیاهى در منزل او روییده، بعد از آنکه منزل او شده و خودش آن را نکاشته باشد احتیاط واجب آن است که آن را قطع نکند.

 

(461)م - اگر منزلى خریده باشد که داراى درخت و گیاه است نباید آن را قطع کند.

 

(462)م - درختهاى میوه و درخت خرما از این حکم بیرون است و مى‏تواند آنها را قطع کند، و در گیاه‏ها (اذخر) که گیاه معروفى است از این حکم مستثنى است و قطع آن مانع ندارد.

 

(463)م - اگر درختى را که جایز نیست کندنش، بکند باید قیمت آن را بعنوان کفّاره صدقه دهد.

 

(464)م - اگر بعض درخت را قطع کند باید قیمت آن را کفّاره بدهد.

 

(465)م - در قطع گیاه‏ها، بجز استغفار کفّاره نیست.

 

(466)م - جایز است شتر خود را بگذارد که علف بخورد، یا اینکه خودش براى او قطع کند.

 

(467)م - آنچه ذکر شد از قطع درخت و گیاه حرم، مختص به مُحرم نیست بلکه براى همه ثابت است.

 

(468)م - اگر به نحو متعارف راه برود و گیاهى از راه رفتن او قطع شود اشکالى ندارد.

 

بیست و چهارم: سلاح در برداشتن بنابر اقوى مثل شمشیر و نیزه و تفنگ و هرچه از آلات جنگ باشد، مگر براى ضرورت. و مکروه است سلاح را همراه بردارد در صورتى که به تن او نباشد و ظاهر باشد، و احوط ترک آن است.

مسائل متفرّقه محرّمات احرام‏

(469)م - جایز است حاجى در حال احرام براى سردرد دستمالى به دور سر ببندد اگر چه تمام سر را بگیرد.

 

(470)م - آنچه در حال احرام حرام است، سایه بر سر قرار دادن است. بنابراین اگر ماشین از زیر پلهایى که در مسیر واقع شده برود و به ناچار محرمین از زیر پلها عبور کنند و یا در محلّ بنزین در زیر سقف متوقّف شود و محرمین زیر سقف قرار گیرند اشکالى پیدا نمى‏شود و کفّاره ندارد.

 

(471)م - شخصى که با ماشین مسقّف رانندگى مى‏کند باید در هر احرام یک گوسفند کفّاره بدهد و با تکرار پیاده و سوار شدن کفّاره تکرار نمى‏شود. و همچنین در سایر موارد سایه بر سر قرار دادن.

 

(472)م - پوشیدن نعلینى که بندهاى عریضى داشته باشد ولى تمام روى پا را نگیرد در حال احرام مانعى ندارد.

 

(473)م - در شب، استظلال نیست بنابراین جایز است محرم در شب با ماشین سقف‏دار به مکّه برود ولى در هواى ابرى در روز جایز نیست مگر ابر به طورى تیره باشد که استظلال صدق نکند.

 

(474)م - جایز است از جاهاى دور مثل تهران با نذر محرم شود، ولى اگر در طول روز زیر سقف سفر مى‏کند و موقع نذر کردن متوجّه این مطلب مى‏باشد، صحّت نذر محلّ اشکال است.

(475)م - تزریق آمپول در حال احرام مانع ندارد، ولى اگر موجب بیرون آمدن خون از بدن مى‏شود تزریق نکند مگر در مورد حاجت و ضرورت.

 

(476)م - در حرام بودن سایه بر سر قرار دادن، منظور سایه‏اى است که با شخص حرکت مى‏کند مثل چتر و ماشین مسقّف، امّا سایه ثابت مثل پل و غیره اشکالى ندارد، و فرقى بین اجبار و اختیار نیست.

 

(477)م - کسى که حجّش را باطل کند اگر حج فاسد شده را به اتمام رسانده از احرام خارج شده وگرنه در احرام باقى است.

 

(478)م - بعد از آنکه مُحرم به منزل رسید ولو در محلّه‏هاى‏جدید مکّه که از مسجد الحرام دور هستند مى‏تواند براى رفتن به مسجد الحرام در ماشینهاى مسقّف سوار شود یا زیر سایه برود.

 

(479)س - آیا کشتن مارمولک و از این قبیل جانوران، در حال احرام اشکال دارد؟

ج - بنابر احتیاط واجب جایز نمى‏باشد.

 

(480)س - اگر از روى علم و عمد در احرام حج، قبل از وقوف عرفه با زوجه خود جماع نماید مسلّماً حج او باطل است، و قبل از وقوف مشعر الحرام هم بنابر اقوى باطل است و کفّاره دارد و بعد از اتمام در سال آینده اعاده کند، آیا در صورت جهل چه وظیفه‏اى دارد؟

ج - در صورت جهل، عمل او صحیح است و کفّاره هم ندارد.

 

(481)س - آیا شوهر پس از مُحل شدن مى‏تواند زوجه محرم خود را از روى التذاذ دست بزند؟

ج - بر مرد مزبور منعى نیست، ولى اگر زن نیز لذّت مى‏برد، در فرض سؤال نباید حاضر شود على الاحوط.

(482)س - فردى که از احرام درآمده، زنش را که محرم است مى‏بوسد اگرچه زن راضى نیست. این کار نسبت به مرد و زن چه حکمى دارد؟

ج - اگر زن اختیار نداشته، چیزى بر او نیست، امّا مرد بنابر احتیاط واجب یک گوسفند کفّاره بدهد.

 

(483)س - صابون و بعضى از شامپوها که بویى دارد، آیا مى‏شود براى بدن استعمال کرد یا خیر؟ ضمناً خیلى بوى خوشى هم نیست.

ج - اگر صدق بوى خوش مى‏کند، از آن اجتناب کنند، و در غیر این صورت مانع ندارد.

 

(484)س - حمل قمقمه آب که در محفظه دوخته نگهدارى مى‏شود، براى محرم چه صورت دارد؟

ج - اشکال ندارد.

 

(485)س - در مورد نظر کردن در آینه، گاهى نگاه مى‏کند که خود را ببیند، و گاهى براى دیدن ماشین و غیره و یا مثلاً براى علاج دردى، آیا براى محرم فرق مى‏کند و یا یکسان است؟

ج - در صورتى که به خودش نگاه کند حرام است.

 

(486)س - در حال احرام عدّه‏اى از همدیگر عکس مى‏گیرند، و در دوربین عکّاسى که آینه است و یا حالت شفّاف و آینه مانندى دارد نظر مى‏کنند، بفرمایید اشکال دارد یا خیر؟

ج - اشکال ندارد.

 

(487)س - آیا سوگند معمولى در حال احرام اشکال دارد، همانند سوگندهاى روزمره مردم کوچه و بازار؟

ج - قسم به غیر خدا از محرّمات احرام نیست.

 

(488)س - بعضى به علّت عرق‏سوز شدن بدن، احتیاج به پمادى دارند که چربى دارد. آیا مُحرم مى‏تواند از این پماد به بدن خود بمالد یا خیر؟

ج - نمى‏تواند مگر در مورد ضرورت، ولى کفّاره ندارد ولو در غیر مورد ضرورت، مگر آنکه بوى خوش داشته باشد، که کفّاره آن یک گوسفند است، اگرچه از روى اضطرار باشد.

 

(489)س - در موردى که کنده شدن مو با کشیدن دست به سر و صورت کفّاره دارد، آیا فرقى بین عمد و سهو و غفلت هست؟

ج - فرقى نمى‏کند به شرط آنکه دست کشیدن عمدى باشد.

 

(490)س - اگر غیر مُحرم از مُحرم، ازاله مو کند یا یکى از کارهایى که بر مُحرم حرام است و کفّاره دارد انجام دهد، چه حکمى دارد؟

ج - اگر مُحرم به اختیار خود حاضر شود که مثلاً مُحلى سر او را بتراشد، حرام است و باید کفّاره بدهد، ولى چنانچه بدون اختیار او باشد کفّاره ندارد، حتّى بر محُلّ مزبور.

 

(491)س - آیا تراشیدن سر غیر کفّاره دارد؟ اگر مویى عمداً از غیر بکند چطور؟ اگر دست به سر دیگرى بکشد و مویى بیفتد چطور؟

ج - در هیچ یک از موارد فوق کفاره نیست.

 

(492)س - مُحرم سرش تر است، اگر بخواهد صبر کند تا خودش خشک شود و وضو بگیرد آفتاب طلوع مى‏کند و نمازش قضا مى‏شود، آیا وظیفه‏اش تیمّم است؟

ج - اگر مى‏تواند با دست سر را خشک کند به نحوى که رطوبت دست بر رطوبت سر غالب شود این کار را بکند، و الّا احتیاطاً همین‏طور وضو بگیرد و تیمّم هم بکند.

 

(493)س - کسى که موى مصنوعى دارد و با همین حال براى عمره و حج مُحرم شده و اعمال خود را انجام داده است آیا اشکال دارد؟

ج - ضرر به عمره و حج ندارد، ولى اگر مرد آن را بر سرش گذاشته مرتکب حرام شده است.

 

(494)س - با توجّه به حرمت پوشیدن صورت براى زنان در حال احرام، آیا چانه هم جزء صورت محسوب مى‏شود و باید باز باشد یا اینکه اگر مقنعه‏اى بر سر گذاشته شود که چانه را تا لبها بپوشاند مانعى ندارد؟

ج - زیر چانه جزء صورت محسوب نمى‏شود، ولى پوشاندن به نحوى‏که در سؤال ذکر شده اشکال دارد.

 

(495)س - آیا زن مُحرم مى‏تواند صورت خود را با حوله پاک کند، یا حکم سر مرد را دارد که نمى‏تواند روى آن را بپوشاند؟

ج - احتیاط مراعات شود.

 

(496)س - زنها که در حال احرام براى پوشیدن و در آوردن مقنعه، صورتشان پوشیده مى‏شود، چه صورت دارد؟

ج - باید سعى کنند پوشیده نشود، و اگر عامداً و از روى علم پوشیده نشود مانع ندارد.

 

(497)س - فرموده‏اید که مُحرم از منزل تا مسجد الحرام مى‏تواند زیر سقف برود، آیا کسانى که در مسجد الحرام براى حج مُحرم مى‏شوند مى‏توانند در مکّه زیر سقف باشند؟

ج - تا عرفاً در منزل و مکّه هستند و در حال سیر براى خارج شدن از مکّه نیستند مى‏توانند استظلال نمایند.

 

(498)س - کسى که از تنعیم مُحرم مى‏شود استظلال براى او چه حکمى دارد؟

ج - چون تنعیم جزو مکّه شده و مکّه منزل است، استظلال در فرض سؤال مانع ندارد.

 

(499)س - میقات عمره مفرده در خود مکّه واقع شده است، آیا کسى‏که در آنجا براى عمره مفرده احرام بست مى‏تواند در اتوبوس سقف دار سوار شود یا خیر، با توجّه به اینکه محلّ سکونت او مکّه است؟

ج - در فرض مذکور مانع ندارد.

 

(500)س - افرادى که از مسجد شجره مُحرم شدند و شبانه براى‏مکّه حرکت نمودند ولى نزدیک طلوع آفتاب در ماشین سقف دار به خواب رفتند و بعد از طلوع آفتاب بیدار شدند و ماشین را نگاه داشتند، آیا براى مدّتى که در حال سیر در زیر سقف بودند، کفّاره دارد یا خیر، و الآن که ایستادند و مى‏خواهند پیاده شوند، چه حکمى دارد؟

ج - کفّاره واجب نیست.

 

(501)س - در حال احرام وقتى ماشینهاى بى سقف حرکت مى‏کند و سفر انجام مى‏شود، آیا پیاده و سوار شدن از ماشین در حالى که ایستاده است، در صورتى که مستلزم گذشتن از زیر سقف قسمت جلو ماشین است، چه حکمى دارد؟

ج - مانع ندارد.

 

(502)س - کسانى که از مسجد الحرام براى حج مُحرم مى‏شوند و از مسجد الحرام در ماشین سقف دار سوار مى‏شوند و مثلاً در عزیزیه که منزل ایشان است پیاده مى‏شوند، آیا سوار شدن در اتومبیل سقف دار از مسجد الحرام به منزل چه صورت دارد، و اگر پیاده نشوند و از اوّل قصد عرفات داشته باشند حکم چیست؟

ج - در فرض اوّل مانع ندارد، و در فرض دوم احتیاط کنند.

 

(503)س - اینجانب یکى از خدمه کاروان حج هستم، بعد از درک عرفات به اتّفاق مدیر کاروان و معاون و اینجانب و بانوان کاروان در یک اتوبوس سربسته قرار گرفتیم و براى درک اضطرارى مشعر الحرام رفته و چون در مسیر مزدلفه به منى به راه بندان برخوردیم، لذا در هواى آفتابى در اتوبوس سر بسته بودم، ناگاه به یادم آمد که نباید در زیر طاق اتوبوس قرار بگیرم، چند دقیقه‏اى با علم به اینکه اتوبوس سرپوشیده است مانده و پس از توقّف اتوبوس بر اثر راه بندان پیاده شدم، و مابقى راه را تا محلّ چادر کاروان در منى پیاده طى نمودم، لذا از محضر آن بزرگوار تقاضا دارم بفرمایید:

1 - آیا کفّاره تعلّق مى‏گیرد یا نه؟

2 - در صورتى که تعلّق گرفته باشد باید حتماً در منى ذبح گردد؟

3 - در حالى که اکنون در تهران هستم آیا مى‏توانم قربانى را در محلّ اقامتم ذبح نمایم؟

4 - در صورتى که خدمه کاروان بودم به دستور مدیر گروه براى کمک نمودن به بانوان مسن براى رمى جمره عقبه عازم منى بودم و از خود استقلال نداشتم، آیا وجه این گوسفند را چه کسى باید بپردازد؟ ستاد حج، مدیر گروه یا اینجانب؟

5 - چنانچه ستاد حج تقبّل نموده باشد ذبح را، آیا از گردن اینجانب ساقط مى‏گردد یا نه؟

ج - باید قربانى کنید، و اگرچه باید در منى ذبح نمایید لکن ذبح در محلّ خودتان هم براى کفّاره کفایت مى‏کند، و مى‏توانید به مسئولین در ستاد نیابت دهید که براى شما ذبح کنند، و در این صورت ذبح آنها هم کافى است، ولى بدون نیابت صحیح نیست.

 

(504)س - آیا استظلال، مربوط به سایه حاصل از تابش عمودى‏خورشید است یا حاصل از تابش مایل خورشید را هم شامل مى‏شود؟

ج - فرقى نمى‏کند.

 

(505)س - آیا استظلال، مربوط به سایه بر سر مى‏باشد یا اگر سایه فقط بر شانه بیفتد استظلال صدق مى‏کند؟

ج - صدق نمى‏کند.

 

(506)س - آیا استظلال فقط مربوط به سقف مى‏باشد یا شامل سایه حاصل از دیوار ماشین هم مى‏شود؟

ج - شامل نمى‏شود.

 

(507)س - آیا در عرفات هم مثل منى مى‏شود زیر چتر حرکت کرد یا حکم عرفات غیر از حکم منى است؟

ج - زیر چتر حرکت کردن در عرفات اشکال ندارد.

 

(508)س - در شهر مکّه تونلهایى احداث کرده‏اند که طولش بیش از 1500 قدم مى‏باشد آیا بعد از احرام حج مى‏شود داخل آن با اتومبیل سفر کرد با علم به اینکه مسقّف است؟

ج - مانع ندارد. حتّى اگر خودش آن راه را اختیار کند و از زیر آن سقف برود اشکال ندارد.

 

(509)س - آیا مُحرم به محض وصول به مکّه مى‏تواند استظلال نماید و یا بایستى به منزل برسد و بعد از اتّخاذ منزل جایز است؟

ج - مکّه منزل است، و با رسیدن به آن استظلال مانع ندارد.

 

(510)س - اخیراً از حدود کشتارگاه تا نزدیک جمرات، مسقّفى را درست کرده‏اند، آیا عبور از این راه براى مُحرمى که هنوز منزل نکرده و از مَشعر مستقیم به جمرات مى‏رود. جایز است یا نه؟

ج - مانع ندارد.

 

(511)س - آیا گرفتن ناخن توسّط مُحرم از غیر مُحرم جایز است؟

ج - اشکال ندارد.

 

(512)س - آیا مُحرم مى‏تواند ناخن مُحرم دیگر را به قصد تقصیر بگیرد یا نه؟

ج - اشکال ندارد.

 

(513)س - کندن دندان که بر مُحرم حرام است مقصود دندان خودش مى‏باشد یا شامل دندان غیر هم مى‏شود؟ و در فرض حرمت، در صورت خون آمدن است یا مطلقاً؟

ج - شامل دندان غیر نمى‏شود، هر چند خون از آن بیرون آید.

 

(514)س - آیا در حال احرام مى‏توان دندانى را که شدیداً درد دارد و دکتر سفارش مى‏کند که آن را بکشید، کشید، گرچه باعث خون ریزى‏شود؟

ج - اگر ضرورت دارد مانع ندارد، ولى احتیاطاً کفّاره بدهد، هرچند اقوى عدم لزوم کفّاره است.

 

(515)س - هر گاه مُحرم سر خود را با چیز دوخته بپوشاند آیا یک کفّاره باید بدهد یا دو کفّاره؟

ج - یک کفّاره کافى است براى لباس دوخته و پوشیدن سر کفاره ندارد. و اگر از روى جهل و نسیان بوده کفّاره ندارد.

 

(516)س - در بین مردم معروف است که مُحرم نباید به کسى دستور بدهد، مثلاً نباید به کسى بگوید یک لیوان آب یا چاى یا چیز دیگر به من بدهید و باید خودش بردارد، آیا اگر در حال احرام چنین درخواستى از دوست خود بکند گناه کرده است یا نه؟ و در صورت گناه آیا کفّاره هم دارد یا نه؟

ج - اشکال ندارد.