هدر اصلی سایت

مقالات

چرا پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) زنهای زیادی داشته اند؟

یکی از فضلای حوزه  ۱۳۹۴/۰۶/۲۴
چرا پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) زنهای زیادی داشته اند؟
پیغمبر اسلام(ص) زنانی را روی حکمت و مصلحتی گرفت و آنان وسیله نشر اسلام و احکام و معارف دین در دنیا شدند؛ بنابراین اسلام که دین عقل و علم و کوشش و کشش و سعی و عمل است با مسیحیّت و رهبانیّت نمی توان قیاس نمود، چون رهبانیّت فرار از انجام وظیفه است.

بسم الله الرحمن الرحیم

بدون تردید شخصیت پیغمبر اسلام و ائمه اطهار(صلوات الله علهیم اجمعین) آسمانی و تربیت شده مکتب ربوبی بوده و با سایر افراد فرق بسیار دارند و برای رهبری و ارشاد و هدایت زن و مرد تا قیام قیامت فرستاده شده اند. باید همانطور که اصحاب و یارانی داشتند که مسائل زندگی و تشریع احکام را هم به آنها برسانند، اصحاب زن و خانواده میداشتند و باید مسائل واجب زنانه را که مردان از آن عاجز هستند به زنان برسانند؛ زیرا احکام زنان را مردان از شرم و خجالت مداخله نمی کنند باید زنان خودشان از شارع مقدّس یا زنانی که در حرم پیامبر (ص)  تربیت شده اند بپرسند و به دیگران ابلاغ نمایند و یک زن برای تبلیغ این همه احکام زنان کافی نبوده و می بینیم پیغمبر (ص) هم همه زنان را که به تزویج در آوردند در آخر عمر شریفشان بوده است و اکثرا" زنانی بوده اند که چند شوهر نموده و هر یک مربوط به یک قبیله و عشره بزرگ دور از هم بوده اند و باید یک زنی از آن قبائل در خاندان پیغمبر اسلام(ص) باشد تا تربیت شده مکتب رسالت باشد و احکام شریعت را بداند و بیاموزد و در میان قوم و قبیله خود برساند.

برای دفع وهم و شک نسل جوان نمونه ای می آوریم:
«عایشه گفت:  اسماء دختر یزید انصاری از پیغمبر(ص) پرسید: در پایان حیض چگونه غسل کنم؟ حضرت رسول(ص) فرمودند: پنبه بگیر و آنگاه وضو بساز. اسماء دوباره و سه باره پرسید. پیغمبر(ص) دوباره و سه باره همان حکم را فرمودند. اسماء یا نخواست بفهمد یا براستی چگونگی گرفتن پنبه را درک نمی کرد. پیغمبر(ص) فرمودند: سبحان الله! و رخسار مبارک را از شرم برگردانید. عایشه این زن را به طرف خود کشید و مقصود پیامبر(ص) را در حکم حیض شرح داد. اسماء قانع شد و رفت».

پیغمبر(ص) برای آنکه احکام زنانه دین را به تمام قبایل آموخته باشد از «بنی مصطلق» زنی به پیشنهاد خود آنان گرفت و این قبیله با قبیله دیگر از جهت زمان و مکان و خصوصیتهای عصر جاهلیت فاصله زیاد داشتند. لذا قبایل دیگر هم مانند خیبر بنی محارم، بنی ثعلبه، اوس، خزرج و ... هر یک برای نزدیک شدن به خاندان رسول خدا(ص) و گرفتن احکام مردان و زنانی می فرستادند که ملازمت حرم رسول الله(ص) داشته باشند و احکام شرعی را از معدن رسالت و دست اوّل بگیرند و به زنان قبیله خود بیاموزند.

اینگونه ازدواجها، هم تألیف قلوب بوده و هم نشر معارف دین بوده و هم تعلیمات اجباری رایگان که از مرکز خاندان نبوت به شعاع بی حد و حصری گسترده می شد.

از اموری که ثابت می کند پیغمبر تعدّد زوجات برای اعمال شهوات نداشت و به قول یکی از مستشرقین غربی تعدّد نساء برای پیشرفت اسلام بوده است که تزویجهای رسول خدا(ص) همه بر اصول و مبانی عقلانی و الهامی بوده است. خدیجه را در حالی گرفت که او چهل سال و پیامبر 25 سال داشت و او را برای زندگی و زوجیت به تمام معنی قبول کرد و او در حقیقت یگانه زن پیامبر(ص) بود.

«میمونه» را در حالی تزویج کردند که پنجاه سال داشت و همین ازدواج سبب شد که فاتح روم «خالد بن ولید» به اسلام به بگرود و خویشان زن از گرسنگی و ترس و بیم نجات یافتند و بسیاری به اسلام گرویدند.

امّ سلمه را پس از اینکه چندین شوهر کرده بود و شوهرانش را از دست داده بود گرفتند و بقیه هم جز عایشه و ماریه قبطیه که دختر بودند چندین شوهر کرده بودند و همه زنان سنّشان بالا و بعضا" یائسه بودند و همه از اسرار و مصالحی برای مسلمان شدن قبایل و طوایف زنان بوده است.

از نکاتی که غربیها و بی خبران به قیاس غلط قضاوت می کنند موضوع مقایسه حضرت عیسی(ع) و پیغمبر خاتم(ص) است، در حالی که اصلا" قابل قیاس نیست. عیسی(ع) برای رفع مادیت یهود آمد و حکم شرعی و پیکار و جنگی نداشت. اگر او سخن می گفت و مردی نمی فهمید یا نمی خواست بفهمد حضرت عیسی(ع) از دست او به عنوان فرار از احمق دامنه کوه را می گرفت بالا میرفت تا از احمق فرار کند.

امّا پیغمبر اسلام(ص) 84 جنگ کرد و خود در 9 جنگ پیکار نمود و دندان مبارکشان شکست، بدنشان مجروح شد، مبارزه و پیکارش ادامه داشت تا اسلام را به مردم بفهماند.

عیسی(ع) زن نگرفت و مردم را به رهبانیت به سبب احتیاج عصر خود دعوت کرد، اما پیغمبر اسلام(ص) زنانی را روی حکمت و مصلحتی گرفت و آنان وسیله نشر اسلام و احکام و معارف دین در دنیا شدند؛ بنابراین اسلام که دین عقل و علم و کوشش و کشش و سعی و عمل است با مسیحیت و رهبانیت نمی توان قیاس نمود، چون رهبانیت فرار از انجام وظیفه است.

دلیل دیگر اینکه این عقدها و نکاحها به امر حق بود این است که قرآن آن وقتی که دین به کمال رسید به او دستور داد دیگر زنی نگیرد:

«و لایحلّ لک النساء من بعد و لا أن تبدل بهنّ من ازواج». (سوره احزاب، 33)

(دیگر برای تو جایز نیست زنی بر زنان خود بیفزایی تا تبدیل به احسن نمایی).

اسلام انتشار یافت، احکام ابلاغ شد، حکمت تعدّد زوجات با این آیه برای علمای اسلام روشن و محقّق گردید. علی ای حال بنابر قول علامه مجلسی تا 22 زن برای پیغمبر(ص) نقول است که با 12 نفر زفاف نموده و با ده نفر دیگر زفاف نشده و در حین وفات آن حضرت فقط 9 نفر از آنها زنده بوده اند.

درباره کثرت زوجات امامان(ع) علل و اسبابی گفته اند و با مقامی که خداوند تعالی برای اهل بیت و امامان شیعه(ع) مقرر فرموده، زنان و قبایل بسیار عرب ازدور و نزدیک افتخار خویشاوندی پیدا می کردند، مثلا" امام حسن مجتبی(ع) که پسر بزرگ حضرت فاطمه زهرا(س) و سبط اکبر رسول خدا(ص) است و پیغمبر(ص) سفارش بسیار فرمودند که «الحسن و الحسین امامان قاما أو قعدا و هما سیدا شباب أهل الجنّة»، برای حوادث جنگهای جمل و صفین و نهروان بود که زنان شوهر مرده و عیالبار و بیکار و بی نان را میگرفتند و عهده دار معیشت آنها می شدند.

پس تعدّد زوجات امام حسن(ع) با آن همه سر و صدای تاریخی روی اصولی بوده که مهمتر از همه تأمین معیشت آن زنان و تأمین نسل از خاندان رسالت و  ولایت و  امامت باشد آن هم به اصرار مردم، نه به شهوترانی و تمایلات نفسانی. البته دستْ بازی و شرح صدر و اکرام و صدقات و  عطایای این بزرگوار در این رابطه بی ربط نبوده است که بی بضاعتان را به در خانه حضرت مجتبی حسن(ع) می کشید و چشم امیدشان به این خاندان بوده است.

امّا می بینیم حضرت امام موسی کاظم(ع) با توجه به موقعیت عصر خویش زنی خاص به عقد دائم نگرفتند، شاید به این خاطر بوده که زنی عذاب نکشد چون که حضرت تحت نظر بودند. حضرت را ازاین شهر به آن شهر می بردند و زنانی که خود افتخار زناشویی امام را می خواستند خود را به امام(ع) عرضه می داشتند و امام هم به صورت عقد منقطع قبول می فرمودند که اسامی آنها هم ضبط نشده غیر از مادر حضرت امام رضا(ع) که درکتب روائی ما ثبت گردیده است.