حضرت آیت الله شهید سید عبدالحسین از خاندان اصیل و روحانی هشتصد ساله دستغیب شیراز و از مفاخر جامعه روحانیت فارس بودند.
در عاشورای 1332 هجری قمری در شیراز متولد شدند. پدر ایشان مرحوم سید محمدتقی و جدشان مرجع بزرگوار آیت الله العظمی سید هدایت الله دستغیب و تقریبا با سی واسطه نسب شریفشان به جناب زید شهید فرزند حضرت سجاد (علیه السلام) می رسد.
تحصیلات مقدماتی و سطح را نزد اساتید مشهور آن زمان در شیراز همچون ملااحمد دارابی و آیت الله میرزا علی اکبر ارسنجانی و دیگران گذراندند و تحصیلات خارج و عالی را نزد اساتید بزرگ آن زمان در نجف اشرف مانند آیات عظام شیخ محمدکاظم شیرازی و آقا ضیاء الدین عراقی بودند که از نامبردگان و همچنین آیات عظام سید ابوالحسن اصفهانی و میرزا آقا اصطهباناتی به دریافت گواهی اجتهاد نایل آمدند. با مراجعت به شیراز و همزمان با سقوط حکومت رضاخانی منشا خدمات بزرگ دینی و اجتماعی شدند. مسجد جامع عتیق شیراز را که یکپارچه مخروبه بود با همکاری صمیمانه مردم تجدید بنا نمودند و آن را از صورت خرابه به وضع فعلی در آوردند. کانونی جهت تبلیغات دین و شعائر اسلامی ایجاد نمودند.
پس از اقامه نماز جماعت همه شبها بحث تفسیر قرآن و شبهاى جمعه برنامه دعاى کمیل و ایّام محرم و صفر و فاطمیه مجالس سوگوارى و بحثهاى ولایت اهلبیت(ع) و ماه مبارک رمضان پس از نماز جماعت ظهر و عصر بحث اصول عقائد بطور مرتّب جریان داشت و این برنامه چهل ساله ایشان در این مسجد شریف بود که از قدیمىترین مساجد ایران (با قدمت بیش از یکهزار و یکصد سال) است.
با شروع نهضت روحانیت در سال 1341 مبارزه ایشان با رژیم شاه که از زمان رضاخان ادامه داشت علنى و آشکار گردید و شبهاى جمعه پس از دعاى کمیل سخنرانى سیاسى و تهییجکننده ایشان تا نیمه خرداد 42 در جمع انبوه شنوندگان نقش بزرگى در پیشبرد انقلاب داشت و نوار سخنرانى ایشان تا اقصى نقاط ایران منتشر مىگردید.
در خرداد 42 بازداشت و به تهران اعزام گردیدند و پس از آزادى از زندان مدّتى نیز تبعید بودند و در سال 43 نیز مجدّداً زندانى و تبعید گردیند و در سال 56 نیز مدّتى زندانى و یا در منزل محاصره و تحت نظر بودند و با تمام این فشارها حاضر به مذاکره و مصالحه با رژیم پهلوى نشدند، و پرچم مبارزات مردم فارس را در این مدّت پانزده ساله بر دوش داشتند.
از خدمات ارزنده مرحوم شهید آیت اللّه دستغیب تشکیل حوزه علمیه و تدریس فقه و اصول و اخلاق بود، و مدرسه علمیه حکیم دستغیب از آثار مرحوم سیّد حکیم از اجداد ایشان (سال 1077 هجرى قمرى) که با گذشت سالیان متمادى به صورت مخروبه در آمده بود در سال 52 تجدید بنا گردید و طلبهنشین شد و به دنبال آن مدارس علمى دیگر نیز تأسیس گردید و جهت مسکن طلّاب و امور رفاهى ایشان تا آنجا که مىتوانست کوتاهى نداشت، از این گذشته پس از پیروزى انقلاب در بناى دهها مسجد و مؤسسه دینى نقش اساسى داشتند که در یادواره ایشان به چاپ رسیده و در کمک به مستمندان و تشویق مردم به امور خیر همیشه پیشقدم بودند.
با پیروزى انقلاب به امام جمعه شیراز منصوب و با آراء چشمگیر به نمایندگى اوّل مردم فارس در مجلس خبرگان انتخاب شدند و در تدوین قانون اساسى جمهورى اسلامى و تصویب اصل ولایتفقیه نقش به سزایى داشتند و در ظرف سه سال از پیروزى انقلاب به راستى دفتر ایشان مرجع دادخواست خاص و عام و سهم عمدهاى در حلّ و فصل امور و نظم بهم ریخته پس از انقلاب داشت.
شهید آیت اللّه دستغیب داراى آثار متعدّد مىباشد که از آن جمله شرح و حاشیه بر کفایةالاصول و مکاسب و رسائل شیخ انصارى و همچنین تقریرات درس مرحوم شیخ محمّدکاظم شیرازى را مىتوان نام برد.
از آثار قلمى ایشان که مکرّراً به چاپ رسیده کتابهاى: صلاة الخاشعین، گناهان کبیره، قلب سلیم، داستانهاى شگفت، 82 پرسش.
و از بحثهاى اصول عقاید: توحید، عدل، نبوّت، معاد، امامت، مهدى موعود.
واز بحثهاى تفسیر ایشان: معراج، حقایقى از قرآن، قیامت و قرآن، آدابى از قرآن، قلب قرآن، معارفى از قرآن، گنجینه اى از قرآن، سراى دیگر، بهشت جاودان، رازگویى قرآن که هر کدام تفسیر سورهاى مىباشد به چاپ رسیده و آنچه ضبط نشده و در نتیجه به چاپ نرسیده چندین برابر چاپ شده ها مى باشد.
از بحثهاى دیگر: کتاب استعاذه، اخلاق اسلامى، سیّد الشهدا(ع)، فاطمه زهرا(س)، زینب کبرى(س)، نفس مطمئنّه، ایمان، و خطبههاى جمعه که در قطعهاى گوناگون منتشر گردیده.
بیشتر کتابهاى نامبرده به عربى ترجمه و در داخل و خارج کشور مورد استفاده عربزبانهاست و همچنین به زبانهاى انگلیسى و اُردو نیز بعضى از این آثار ترجمه و منتشر گردیده.
این بود شمّه اى از آثار و برکات وجودى آن شهید بزرگوار. و نظر به همین جهت که اثر وجودى آن بزرگوار فوق العاده بود و در روشنگرى مردم و سازشناپذیرى با کفر و الحاد و ضد ولایت، نمونه بود، منافقین کوردل ترور ایشان را در رأس برنامه هاى ضدّ مردمى خود قرار دادند، و در روز جمعه 20 آذر 1360 مطابق با 14 صفر 1402 هنگام عزیمت براى اقامه نماز جمعه به همراه نوه خود شهید سیّد محمّدتقى دستغیب و هشت نفر از یاران و همراهان با وفا با انفجار بمب به فیض شهادت رسیدند، روانشان شاد و یادشان گرامى باد. (ویژهنامه سیزدهمین سالگرد شهید دستغیب)
یکى از استادان عرفانى آیتاللّه شهید دستغیب، حضرت آیتاللّه العظمى نجابت(ره) مى باشند که بعد از شهادت آیت اللّه دستغیب مصاحبه تلویزیونى درباره ایشان داشتند که بیانات ایشان را عیناً نقل مىکنیم:
بسم اللّه الرحمن الرحیم و به نستعین انّه خیر ناصر و معین.
حضرت آیت اللّه حاج سیدعبدالحسین دستغیب -قدّس اللّه سرّه- یکى از مفاخر عالم اسلام و مجتهد مسلّم در جمیع علوم اسلامى، در صرف و نحو، معانى، بیان، حکمت، منطق، اصول و فقه، ایشان مجتهد بودند.
غایةالامر امتیاز ایشان در خداشناسى و علم به وحدانیت خداوند علىّ اعلى بیش از دیگران بود، یعنى ایشان در جمیع مدّت عمر خودشان تمام همّ و مقصدو مقصودشان این بود که وحدانیت خداوند علىّ اعلى را به مردم بفهمانند و تبعیّت از خاتم انبیا را به مردم تعلیم بدهند و اساس امتیاز ایشان در خداشناسى از ناحیه یقین به وحدانیت خداوند براى ایشان پیدا شده بود و این یقین را به مرتبه عمل و در خارج عمل مىنمودند و اساس پیشرفت این مطلب و این امتیاز ایشان صرف نظر از علوم اخلاقى ایشان و علوم حکمى و فقه و اصول ایشان، در این جهت بسیار بسیار تکیه ایشان بر یقین به وحدانیت خداوند و تبعیت از حضرت خاتم انبیا(ص) و تبعیت از ائمّه طاهرین. غایةالامر ایشان یقین پیدا کرده بودند که این مطلب به این بزرگى و این مطلب پراهمیت که غرض از خلقت، شناسایى خداوند علىّ اعلى است، بدون تبعیت از شخص اوّل عالم امکان حضرت محمّد بن عبداللّه(ص) و دوازده معصوم پاک(ع) بدون تبعیت از مجتهد عادل، متعهّد، جامع الشرائط، میسّر نمىشود. لهذا از اوّل طفولیت ایشان به تمام معنا رهبرى حضرت آیتاللّه العظمى آقاى سیّد ابوالحسن اصفهانى را به جان و دل پذیرفته بودند، به علاوه استادى و تقلید حضرت مستطاب آیتاللّه العظمى آقاى حاج میرزا على آقا قاضى رضوان اللّه تعالى علیه را قبول نموده بودند و با ایشان کمال رفاقت و کمال وداد را داشتند.
یک وقت در محضر آقاى قاضى -رضوان اللّه علیه- سخن از ایشان به میان آمد، حضرت حاج میرزا على آقاى قاضى -رضوان اللّه علیه- فرمودند: ایشان مجتهدند. و شهادت اجتهاد آقاى حاج میرزا على آقا قاضى -رضوان اللّه علیه- در 38 سال قبل عطا فرمودند. پس از وفات حاج میرزا على آقا قاضى، به تمام معنا تبعیّت و تقلید از حضرت مستطاب آیت اللّه العظمى و حجةاللّه الکبرى آقاى حاج شیخ محمّدجواد انصارى همدانى را داشتند و با ایشان کمال تبعیت و پیروى را ملاحظه مىنمودند، و زیاد از مجالس ایشان و سخنان ایشان استفاده فرمودند، حتّى ایشان مىفرمودند: لذایذى که از سخنان حضرت خاتم انبیا و حضرات معصومین(ع) بوسیله ایشان نصیب بنده مىشود از دیگرى نصیب نشده و حظوظ روحانى و حظوظ علمى آن مقدار که از ایشان استفاده نمودم از دیگرى استفاده ننمودم، لهذا در اثر مصاحبت ایشان، به تمام معنا یگانگى خداوند علىّ اعلى را یافته بودند، لهذا لیلاً و نهاراً هدف و مقصودشان این بود، لهذا منبر و سخنان مجلس ایشان از این محور خارج نمىشد.
نفع عامى که از ایشان برده شد بواسطه خداپرستى ایشان بود، که یقین داشتند خداوند علىّ اعلى دائماً با جمیع موجودات حاضر و ناظر و فرقى براى ایشان نداشت حضور خداوند، با مردم بنشینند یا با مردم ننشینند.
خلوت و جلوت ایشان نسبت به حضور خداوند و نسبت به شهود خداوند و نسبت به شهادت خداوند علىّ اعلى هیچ فرقى نداشت، آنچه در نشئه بعد دیگران یقین پیدا مىنمودند، ایشان در این نشئه فعلى یقین پیدا نمودند که آنچه تأثیر و تأثّر در عالم خلقت است از خداوند علىّ اعلى است و همه رهین منّت حضرت احدیّت.
البته این مطلب به این عظمت نصیب ایشان نشد الّا بواسطه تبعیّت از ائمّه طاهرین و امام خمینى رضوان اللّه علیه، در اثر تبعیّت به قدرى دوستى خداوند علىّ اعلى نصیب ایشان شده بود که دوست و دشمن ایشان را دوست مىداشتند، دوست و دشمن ایشان را بىغرض مىدانستند و در اثر این که نظر ایشان به خداوند بود و غرضشان ترویج احکام اسلام بود و به هیچ نحو خودنمایى و خودرأیى در موضوعات نمىفرمودند، آنچه پیش پاى ایشان مىآمد یا کسى از دوستان ایشان به ایشان پیشنهاد مىنمود، قبول نمىنمودند، لهذا در اثر همین مسأله به تمام معنا محبّت خداوند علىّ اعلى نصیب ایشان و نصیب دوستان ایشان بالخصوص شیرازیها گردیده بود، یعنى خداوند علىّ اعلى ایشان را دوست مىداشت، خلق خودش را نیز دوست مىداشت، قهراً بین جناب حضرت شهید آیت اللّه دستغیب و توده ملّت و متوسّطین این ملّت بلکه بعضى از فسقه نیز ایجاد محبّت فرموده بود، دوست و دشمن ایشان را دوست مىداشت و هرگز در قلبشان یا در نفسشان نسبت به ایشان سوء ظنّ نداشتند، اگر پیشآمدهایى بود، تمام به واسطه پیشآمد خلاف محبّت پیش مىآمد، نسبت به دیگران، تمام به واسطه اغراض شخصیه بود و الّا ایشان نسبت به محبّت خداوند و نسبت به ائمّه طاهرین و نسبت به محبّت خلق هیچ دریغ نمىفرمودند«. (از نوار مصاحبه تلویزیونى آیتاللّه شیخ حسنعلى نجابت بعد از شهادت آیتاللّه دستغیب)
نورانیّت آیت اللّه شهید دستغیب(قدس سره)
نگارنده از استاد عزیزمان آیت اللّه نجابت شنیدم که فرمودند:
یکى از رزمندگان در اوایل جنگ ایران و عراق براى من نقل کرد و گفت: من در حبس کُردها بودم، شبى خواب دیدم که امام خمینى به شیراز تشریف آوردند من هم پاسدار ایشان بودم، در همان عالم خواب احساس کردم که هیچکس جرأت نداشت به امام نزدیک شود و با ایشان صحبت کند از باب ابهّت و عظمتى که ایشان داشتند، امّا من مىتوانستم، به آرامى نزدیک امام امّت رفتم و سؤال کردم که آقا شما آمدید اینجا براى چه و جهت اینکه قدمرنجه فرمودید به فارس چیست؟
فرمودند: مگر نمىدانى؟! مىخواهند آیتاللّه سیّد عبدالحسین دستغیب را شهید کنند.
گفت: تا آقا فرمودند مىخواهند آیتاللّه دستغیب را شهید کنند دیدم یک نور عجیبى مانند خورشید از طرف زمین به طرف آسمان بالا رفت. ایشان گفت: دو روز بعد از این خواب رادیو خبر داد که آیتاللّه دستغیب را شهید کردند (و این نور بزرگ به مبدأ نور مراجعت کرد).
و باز رؤیایى صادقانه
در ویژهنامه سیزدهمین سالگرد این شهید بزرگوار مقالهاى از استاد کریم محمودحقیقى که از دوستان نزدیک آیتاللّه شهید دستغیب هستند آمده که قسمتى از آن را نقل مىکنیم:
»خرداد سال 42 و سخنرانى تند امام خمینى و سخنرانیهاى شدید شهید دستغیب حکومت را بىطاقت کرده بود، که نیمه شبى به خانه ایشان ریختند و با کوفتن و زدن عدّهاى از یارانشان، ایشان را جلب و با یک هواپیماى ارتشى از شیراز بیرون بردند، با اطّلاعى که آقاى آیتاللّه حاج آقا جواد انصارى همدانى راجع به شهادت ایشان در سنوات گذشته داده بودند، من آن شب خواب از چشمانم ربوده شده بود، قدم مىزدم، به ستارگان آسمان مىنگریستم، گاه چشمانم از اشک پر آب مىشد، اواخر شب لحظهاى به خواب رفتم، در رؤیا دیدم پشت منزل ایشان در کوچه منبرى زدهاند، سیّدى جلیل القدر که او را نمىشناختم بر فراز منبر بود و انبوه مردم هم در کوچه نشسته بودند. آن سیّد خطیب با آهنگى جانسوز اشعارى را مىخواند، آن اشعار برایم تازگى داشت، جانم را مىنواخت، با هیجانى شدید از خواب برخاستم، بیتى از آن در خاطرم مانده بود، دیدم وزن با مثنوى مولوى تطابق دارد، همان ساعت به کشفالابیات مثنوى مراجعه کردم عین آن اشعارى را که در رؤیا شنیده بودم در آنجا یافتم، برایم مسلّم شد که این یک بشارت ملکوتى است، امیدم به بازگشت شهید دستغیب زیاد شد، نه تنها به سلامتى او بلکه به احیاء ایده او و به فعلیت درآمدن خواستههایش. مىدانم که بسیار مایلید که بدانید آن نداى ملکوتى چه بود، آرى این اشعار بود:
مصطفى را وعده کرد الطاف حق گر بمیرى تو نمیرد این سبق
من کتاب و معجزت را دافعم بیش و کم کن را ز قرآن مانعم
کس نتابد بیش و کم کردن در او توبه از من حافظى دیگر مجو
رونقت را روز، روز افزون کنم نام تو بر زرّ و بر سکّه زنم
منبر و محراب سازم بهر تو در محبّت قهر من شد قهر تو
من مناره پر کنم آفاق را کور گردانم دو چشم عاق را
چاکرانت شهرها گیرند و جاه دین تو گیرد ز ماهی تا به ماه
هست قرآن مر تو را همچون عصا کفرها را در کشد چون اژدها
تو اگر در زیر خاکى خفتهاى چون عصایش دان تو آنچه گفتهاى
بعد از سالها، طلوع خورشید انقلاب، تعبیر خوابم را روشن نمود. (ویژه نامه سیزدهمین سالگرد شهید دستغیب(ره).)
به نقل از کتاب خراباتیان عشق